top of page

بحران آب: کار، زار می‌شود-۱

سه روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰ بود که برای چیزی به جز کارتون و کاریکاتور و مسائل سیاسی در دفتر سید محمد خاتمی بودیم. او با رای بالایی مجدداً به ریاست جمهوری انتخاب شده بود و انتظار از او کم نبود

 

در مدت زمان کمی که داشتیم، برایش گفتیم که که سیاست وزارت نیرو و پیمان‌کاران و مشاوران، وضع آب ایران را در ۱۰-۱۵ سال بعدش بحرانی خواهند کرد. به نحوی ساده توضیح دادم که آب، فقط لازم نیست روی زمین ذخیره شود و خودش حتماً به‌عنوان فرزند کویر می‌داند که قدیمی‌ها چگونه آب را در بالا دست در مخروط افکنه ذخیره و در پایین دست می‌گرفتند

چرا من؟ چرا ما؟ مگر کسانی دیگر نبودند که خاتمی را هشیار کنند؟

داستانش طولانی است. پدر من، دکتر سید آهنگ کوثر، پژوهش‌گری شناخته شده در حوزه مدیریت سفره‌های آب زیرزمینی از طریق مهار سیلاب است. کارنامه درخشان علمی او اما، برای طرفداران سدسازی و پیمان‌کاران و مهندسان مشاور طرفدار سدسازی و سدبازی، هیچگاه جذاب نبوده است

من از کودکی پا به پای پدر سر پروژه‌های پخش سیلاب بر آبخوان شاگردی کرده بودم و حتی خودش دو تابستان مرا برای فراگیری کارهای فنی و کانال‌سازی به کمپ پروژه تحقیقاتی‌ گرهبایگان فسا فرستاد. در دانشگاه زمین‌شناسی خواندم و روزگار کاری کرد که در دوره کارشناسی ارشد، رسوب‌شناسی بخوانم بین سال‌های ۷۴ تا ۷۶، درگیر انتشار خبرنامه علمی دوزبانه‌ای برای همایش بین‌المللی سیستم‌های سطوح آبگیر باران شدم و درست در زمانی که هم در همشهری و هم در گل‌آقا مشغول کارتون کشیدن بود، در این مسوولیت، روزنامه‌نگاری حوزه آب را شروع کردم. نوشتن و تدوین و ویرایش و بستن مجله کار جالب و جدیدی بود و دوباره به شکلی جدید اما از راه دور نزد پدر کارآموزی می‌کردم. این پایان کار نبود و در سال‌های ۷۶ و ۷۷ زیر نظر همایون خیری، دربخش زمین‌شناسی و به ویژه برنامه رادیویی کاوش کار روزنامه‌نگاری غیر طنز را ادامه دادم.

نوشتن یادداشت‌های گاه و بی‌گاه در روزنامه‌ها در کنار کار‌های دیگر رسانه‌ای را کماکان ادامه دادم، تا اینکه سال ۸۰ رسید. قبل از انتخابات ریاست جمهوری، چند یادداشت در باره لزوم تغییر سیاست‌های وزارت نیرو در حوزه آب نوشتم که در روزنامه نوروز منتشر شد. بعد از انتشار یادداشت دوم بود که از دفتر خاتمی به من تلفن زدند...گفتند رئیس جمهوری می‌خواهد به طور جدی در باره آنچه نوشته بودم با من حرف بزند و نظرم را مستقیماً بشنود. جالب بود که هر دفعه دیگری که خاتمی را دیده بودم، در روزنامه همشهری یا در دفتر مجله گل‌آقا، یا در افتتاحیه‌ای و یا اختتامیه‌ای...به عنوان کارتونیست و طنزپرداز با او حرف زده بودم، اما این بار یک زمین‌شناس مقابل او قرار می‌گرفت نه کارتونیست. از پدرم که برترین کارشناس مدیریت سیلاب برای تغذیه آبخوان در منطقه خاورمیانه بود، خواستم خودش را سریع برساند تا اگر بحث علمی داغی درگرفت، به عنوان مرجع نظر بدهد...وقتی پدرم حرفش را شروع کرد، حس کردم خاتمی درست متوجه نمی‌‌شود...مانده بودم چه کنم؟ به زبانی ساده به رئیس جمهوری گفتم که آیا با ساختار قنات آشنا است؟ معلوم بود که فرزند کویر قنات را می شناخت...بعد گفتم فرض کند با مهار سیلاب‌های فصلی در مناطق حاشیه بیابان‌ها و در مخروط‌های افکنه پر از آبرفت درشت‌دانه، می‌توان آب را نه تنها برای امروز که برای آینده ایران‌زمین ذخیره کرد. با ذکر مثال شرح دادم که بخشی از آب سدها، به خاطر میزان تبخیر سالانه، از بین می‌رود و سدسازی بی‌رویه آسیب‌های فراوانی به ایران‌زمین وارد می‌آورد و وزارت نیرو برای گریز از بحران آب بایستی برنامه و سیاستش را تغییر دهد. هر جا که نیاز بود، از پدر برای تشریح بهتر مساله کمک می‌خواستم

خاتمی عکس‌های گربیاگان دید، منطقه بی‌آبی که با مدیریت سیلاب، هم ذخیره‌گاه آب شده بود و هم شرایط فضای سبز و اقلیمی منطقه را تا حدی تغییر داده بود که مهاجرت معکوس سبب بازگشت عده‌ای از روستاییان سفر کرده به کرانه‌های جنوبی خلیج فارس شد و از کشت و زرع جدید به‌واسطه آب زیرزمینی بیشتر، ثروتمند شده بودند ادامه دارد

Recent Posts
Archive
Search By Tags
Follow Us
  • Facebook Basic Square
  • Twitter Basic Square
  • Google+ Basic Square
bottom of page