top of page

وضعیت ناگوار منابع آب زیرزمینی در دوران گذار

  • Writer: Nikahang Kowsar
    Nikahang Kowsar
  • Mar 30
  • 8 min read

نیک آهنگ کوثر


بررسی وضعیت فعلی


در حالی‌که بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی چشم به تحولات سیاسی دوخته‌اند، آنچه از نگاه‌ها پنهان مانده، بحران رو به گسترش منابع طبیعی، به‌ویژه آب، است. اغلب تحلیل‌ها بر سطح رویدادها تمرکز دارند و عمق تهدیدهایی همچون فروپاشی ‌محیط زیستی یا امنیت آبی کشور به حاشیه رانده شده است؛ نگاهی که می‌توان آن را مصداقی از «سطحی‌نگری ساختاری» دانست. عدم اطلاع‌رسانی جامع در مورد وضعیت آب و آن‌چه در حساب پس‌انداز بلند مدت آب کشور باقی مانده، باعث شده که بسیاری از مردم با خیال راحت به وضعیت مصرفی فعلی ادامه دهند و از آینده تاریکی که انتظار کشور در صورت ادامه وضعیت فعلی را می‌کشد، نادیده بگیرند. واقعیت تلخ روزگار ما این است که تا زمانی که آب از شیر آشپزخانه و دوش حمام جاری ا‌ست، کم‌تر کسی از میان تصمیم‌گیران و نخبگان سیاسی به بحران منابع آبی توجه نشان می‌دهد. اما اگر در ماه‌های آینده، آب تصفیه‌شده در برخی از کلان‌شهرها به‌شدت کاهش یابد و در مناطقی از این شهرها، به‌پایان برسد، با بحرانی مواجه خواهیم شد که سازوکار مدیریت آن—نه در سطح محلی و نه ملی—آمادگی لازم را ندارد.

بررسی داده‌های حداقلی فعلی نشان می‌دهد که در مناطق خشک‌تر کشور، به‌ویژه در حوضه آبریز فلات مرکزی، وابستگی شدید به منابع آب زیرزمینی به سطحی نگران‌کننده رسیده است. فرونشست مداوم زمین در استان‌هایی مانند اصفهان، یزد و کرمان، زنگ خطر جدی‌ برای آینده را به صدا درآورده است. این حوضه، که نیمی از مساحت کشور را در بر می‌گیرد، تنها یک‌سوم از منابع آب تجدیدپذیر ایران را در خود جای داده است. همین عدم توازن طبیعی، سبب شده تا برداشت بی‌رویه از سفره‌های زیرزمینی به امری روزمره تبدیل شود. برف‌های البرز و زاگرس دیگر مانند گذشته نمی‌بارند. کاهش چشمگیر بارش برف و باران، منابع آب سطحی را به حداقل رسانده و فشار بیشتری بر آبخوان‌ها وارد کرده است. این وضعیت می‌تواند تابستان ۱۴۰۴ را به یکی از سخت‌ترین دوره‌های کم‌آبی در تاریخ معاصر ایران تبدیل کند، به‌ویژه برای ساکنان شهرهایی که در فلات مرکزی واقع شده‌اند.

بر اساس آمارهای رسمی، حدود ۷۸ درصد  از کل آب مصرفی در حوضه فلات مرکزی از منابع زیرزمینی تأمین می‌شود. این میزان وابستگی، پیامد مستقیم کاهش بارندگی و نبود منابع پایدار سطحی است. از سوی دیگر، متوسط بارش سالانه در این حوضه تنها ۲۰ درصد میانگین جهانی است؛ یعنی اقلیم منطقه از اساس شکننده‌تر از بسیاری از نقاط جهان است، اما الگوی مصرف ما همچنان بر مبنای فراوانی تنظیم شده است. مناطق کلیدی کشور که در این حوضه قرار دارند—از تهران و اصفهان گرفته تا مشهد، شیراز، کرج، قم، کرمان، کاشان، یزد، قزوین، همدان و اراک—نه‌تنها مراکز پرجمعیت و صنعتی هستند، بلکه از دید امنیت ملی نیز واجد اهمیت استراتژیک‌اند. با این‌حال، تا زمانی که آب در لوله‌ها جریان دارد، به‌نظر می‌رسد زنگ خطر بحران برای تصمیم‌سازان به صدا درنمی‌آید. ۱۴۰۴، سال تشنگی بیش از حد سدهای بزرگ نگاهی به وضعیت سدهای تامین کننده بخشی از آب شهرهای بزرگ به هیچ وجه امیدوار کننده نیست. عکس‌های سد کرج نتوانسته بسیاری از تهرانی‌ها را از نگرانی خارج کند. میزان آب موجود در سد زاینده‌رود با توجه به مصرف نسبتاً بالای آب از سوی کشاورزان، نمی‌تواند نشانه خوبی باشد. تا سوم فروردین ۱۴۰۴، میزان ذخیره آب در سد زاینده‌رود به ۱۹۱ میلیون مترمکعب رسیده است؛ رقمی که تنها ۱۶ درصد ظرفیت کل سد را تشکیل می‌دهد و در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته، کاهشی حدود ۴۰ درصدی را نشان می‌دهد. برخی کارشناسان معتقدند که با توجه به رسوب موجود در دریاچه سد، میزان واقعی آب قابل برداشت از این حد هم کمتر است. با این حال، مدیران استانی به‌جای تلاش برای کاهش مصرف آب و کاهش سطحی زیرکشت زمین‌های تحت آبیاری، به‌دنبال انتقال آب بین حوضه‌ای از کارون و انتقال آب شیرین شده از محدوده خلیج فارس/دریای عمان هستند. نفوذ ویژه مدیران استان اصفهان، و روابط بسیار قوی با مرکزنشینان سیاسی، آب را به کالایی قابل دسترس برای خیلی‌ها تبدیل کرده، حال آنکه کشاورزان شرق اصفهان که دل‌نگران گاوخونی و کشاورزی خود هستند، گاهی با رها کردن آب از لوله انتقال آب از زاینده‌رود به یزد، اعتراض خود را به نحوه آب‌دزدی گروهی که حق‌آبه گاوخونی را می‌برند، بیان کرده‌اند. استان فارس که بخشی از آن در محدوده فلات مرکزی قرار دارد، شاید نسبت به استان‌های دیگر به‌ظاهر وضع بهتری داشته باشد، اما با توجه به وابستگی شدید به آب زیرزمینی، ۴۰٪ موجودی سدها نمی‌تواند رفع کننده نگرانی‌های برای تابستان باشد. اگر بخشی از حاشیه دریای مازندران در منطقه گیلان تنها جایی باشد که مشکلات حجمی آبی کمتری دارد، افزایش جمعیت و کاهش کیفیت باید برای اهالی این خطه باید نگران‌کننده باشد. دشت‌هایی که یکی یکی در خود فرو می‌روند با تداوم فرونشست در دشت‌های مختلف، به‌ویژه در حوضه فلات مرکزی ایران، ظرفیت آبرفت‌ها برای ذخیره‌سازی طبیعی آب کاهش چشم‌گیری یافته است. در شرایطی که جمعیت کشور رو به افزایش است و نیاز به تولید غذا بیشتر شده، کشاورزی در ایران همزمان با از بین رفتن بی‌سابقه منابع آبی و هدررفت گسترده محصولات غذایی روبه‌روست. این ترکیب خطرناک باید برای سیاست‌گذاران و مردم یک هشدار جدی ملی تلقی شود—هشداری که گویا از دید بسیاری از تصمیم‌گیران پنهان مانده است.

دشت‌هایی که در طول تاریخ ایران، مهد کشاورزی و تولید بودند، امروز یکی پس از دیگری، با زوال سفره‌های آب زیرزمینی و فرونشست شدید زمین، به سمت بیابانی شدن پیش می‌روند. زمانی که حاکمان تخت‌جمشید از فراز سکوهای سنگی‌شان، دشت سرسبز مرودشت را نظاره می‌کردند، تصور بی‌آب شدن این پهنه حاصل‌خیز شاید تنها یک کابوس دور از ذهن بود. اما اکنون، با خشک‌شدن رودخانه کر و برداشت‌های بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی، نشست زمین در دشت مرودشت به جایی رسیده که ترک‌های عمیق تا نزدیکی تخت‌جمشید و نقش رستم امتداد یافته‌اند.

در اصفهان، خشکیدن تدریجی زاینده‌رود و برداشت شدید از آبخوان‌ها، دشت اصفهان–برخوار را با کسری شدید مخزن آب زیرزمینی مواجه کرده است. نتیجه، فرونشستی است که خانه‌ها، ساختمان‌ها و زیرساخت‌های شهری را دچار ترک و آسیب جدی کرده. مهندس رضا اسلامی، مدیر پیشین سازمان زمین‌شناسی استان، و دکتر بهرام نادی، متخصص ژئوتکنیک، بارها در گفت‌وگوهای خود از تعبیر «زلزله خاموش» برای توصیف این وضعیت استفاده کرده‌اند. ترک‌های پی‌در‌پی در سازه‌های شهر ممکن است به جایی برسد که بخشی از جمعیت، مهاجرت را تنها راه نجات بدانند.

در این میان، تلخ‌ترین واقعیت آن است که بخشی از همین منابع رو به پایان، هنوز صرف کشت محصولات پرمصرفی مانند یونجه و برنج می‌شود—کشت‌هایی که به‌هیچ‌وجه با اقلیم خشک و کم‌آب اصفهان و فلات مرکزی هم‌خوانی ندارند. بسیاری از کشاورزان به آسیب‌پذیری چاه‌ها و افت شدید سطح آب واقف‌اند، اما همچنان مصرف بی‌رویه با تکیه بر موتورپمپ‌ها ادامه دارد.

در برخی نقاط مانند دشت کبودرآهنگ همدان، فرونشست زمین با پدید آمدن فروچاله‌ها نیز همراه شده است. اگر فرایند فشرده شدن خاک ادامه یابد و فضای خالی بین ذرات خاک از بین برود، حتی اگر در آینده بارندگی‌های قابل توجهی داشته باشیم، دیگر امکان جذب و ذخیره آب در خاک وجود نخواهد داشت. به بیان ساده، زمین دیگر ظرف نگهداری آب نخواهد بود. تشدید روند نشست دشت‌ها و عدم گذر از واقعیت گذار طبق جدیدترین آمار، از مجموع ۶۰۹ دشت موجود در کشور، ۵۰۵ دشت به‌عنوان دشت ممنوعه شناخته شده‌اند. در میان آن‌ها نیز، ۱۳۴ دشت وضعیت بحرانی‌تری دارند و در رده دشت‌های ممنوعه بحرانی قرار گرفته‌اند. در دشت‌های ممنوعه، حفر چاه و برداشت آب زیرزمینی منع می‌شود، اما در دشت ممنوعه بحرانی، فرونشست و کاهش کیفیت آب هشدار دهنده است. با وجود ممنوعیت بهره‌برداری، در اکثر دشت‌های ایران، زور دستگاه‌های امنیتی به کشاورزان نمی‌رسد و نمی‌توانند مانع بهره‌برداری آنها از دشت‌های ممنوعه شوند. گستردگی فرونشست و بحران ممکن است وضعیت را برای امام‌زمانی‌ها جذاب کند، اما عدم توجه، و در کنار آن بی‌عملی نگران کننده است. گروه‌های سیاسی شاید در دل خود را آماده مقابله با وضیت جدید بپندارند، اما در واقعیت هیچ برنامه‌ای برای مدیریت منابع و کاهش خطر تنظیم نشده است. آب‌های زیرزمینی در دوران گذار؛ ستون فقرات امنیت غذایی و بقای سرزمین

در دوره گذار—یعنی زمانی که یک کشور در حال عبور از نظمی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به ساختاری تازه است—آب نقشی حیاتی و تعیین‌کننده دارد. اگر آب زیرزمینی، ستون فقرات تأمین غذا و نیازهای خانگی است، نبود آن، می‌تواند ستون‌های زیربنایی جامعه را در هم بشکند. در شرایطی که نظم اقلیمی و الگوی بارش‌ها دگرگون شده و برف به‌عنوان مهم‌ترین منبع تغذیه رودخانه‌ها و سدها کاهش یافته، منابع آب سطحی دیگر توان تأمین پایدار نیاز کشور را ندارند.

با وجود اینکه سال‌هااست راهکار تغذیه مصنوعی آبخوان‌ها از طریق مهار سیلاب در ایران شناخته شده و ظرفیت آن برای افزایش سالانه تا ۴۵ میلیارد مترمکعب آب زیرزمینی برآورد می‌شود، تمرکز سیاست‌گذاران همچنان بر پروژه‌های پرهزینه و آسیب‌زایی چون سدسازی بدون اررزیابی محیط زیست، انتقال بین‌حوضه‌ای آب از محدوده کارون، شیرین‌سازی آب دریا و انتقال آن به فلات مرکزی باقی مانده است، بی‌آنکه روی کاهش مصرف به‌شکل منطقی اندیشه کنند.

این رویکرد نه‌تنها ناکارآمد، بلکه خطرناک است. فساد ساختاری، فقدان مسوولیت‌پذیری ‌محیط زیستی در سطوح حاکمیتی، و نقش‌آفرینی سوداگرانه برخی پیمان‌کاران و مشاوران، مسیر مدیریت آب را به بی‌راهه‌ای کشانده‌اند که می‌تواند از عوامل سقوط تمدنی نیز محسوب شود.

در غیاب کاهش معنادار مصرف در همه بخش‌ها و درک عمومی از وضعیت بحرانی آب، هیچ اصلاح یا بهبودی در مدیریت منابع ممکن نیست. نبود برنامه‌ای جامع در حوزه آب و خاک، و نادیده‌گرفتن پیوند حیاتی میان آب، غذا و انرژی، کشور را به سمت ناپایداری سوق داده است؛ پدیده‌ای که در نهایت، بخش بزرگی از جمعیت ایران را وادار به مهاجرت خواهد کرد—اما کجا؟ به کدام ناکجا‌آباد؟

رویکردی که تنها بر ساخت پروژه‌های بزرگ انتقال آب متمرکز بوده، بدون کاهش منطقی در مصرف و انطباق با واقعیت‌های اقلیمی، محکوم به شکست است.

دوران گذار بدون توجه به بحران آب، به ثبات نخواهد رسید. حتی اگر نتوان آینده آب‌وهوای ایران را به‌طور دقیق پیش‌بینی کرد، داده‌ها و روندها نشان می‌دهند که کشور با خشکی و گرمای بیشتر، و با رویدادهای حدی نظیر سیلاب‌های ویرانگر درگیر خواهد بود. اگر نتوانیم برای مدیریت محیط‌زیست، بهره‌برداری هوشمندانه از منابع آب، مهار سیلاب‌ها، و استفاده از پساب تصفیه‌شده برنامه‌ای یکپارچه طراحی کنیم، باید آماده پذیرش پیامدهای سنگین بی‌توجهی‌مان باشیم.

مدیریت آب، مسأله‌ای ساده و خطی نیست. این حوزه در چارچوب سیستم‌های پیچیده تعریف می‌شود و راه‌حل‌های تک‌بعدی یا واکنشی در آن شکست‌خورده‌اند. برای ایرانِ در آستانه تحول، نیاز به استراتژی‌های چندلایه و تطبیقی است. از همین حالا باید تفکر پیش‌نگرانه و پیشگیرانه را در میان نسل جدید مدیران، کارشناسان و فعالان اجتماعی جا انداخت—نسلی که فردا قرار است بماند، اداره کند و نجات دهد.


پایان خوش شاهنامه به ما بستگی دارد در شرایطی که وضعیت ورشکسته آب به یکی از بنیادی‌ترین تهدیدها برای پایداری ایران بدل شده، غیبت نهادهای قدرتمند و مستقل نظارتی، نبود شفافیت در دسترسی به داده‌های منابع آب زیرزمینی، و سانسور گسترده اطلاعات محیط زیستی، فرصت تصمیم‌گیری آگاهانه را از مردم و حتی کارشناسان گرفته است. ضعف هماهنگی میان نهادهای متولی آب و دخالت‌های ساختارهای فاسد در مجموعه شورای عالی آب در کنار بی‌توجهی نهادهای قانون‌گذار و نظارتی، موجب شده بحران نه‌تنها مهار نشود، بلکه تشدید یابد. بدتر آنکه فقدان عدالت در توزیع آب، گروه‌های اجتماعی ضعیف‌تر را بیش از دیگران در معرض آسیب قرار داده؛ از کشاورزان خرده‌پا و حاشیه‌نشینان شهری گرفته تا زنان و ساکنان مناطق خشک و دور از مرکز، که خود عاملی مهم برای مهاجرت به حاشیه شهرها و استان‌های پرآب‌تر شده است.

با این حال، هنوز برای تغییر دیر نیست. تجربه‌های محلی موفق در احیای آبخوان‌ها، استفاده از پساب، مدیریت مشارکتی منابع، و کاهش مصرف آب در برخی جوامع روستایی و شهری نشان داده‌اند که اگر اراده‌ای برای اصلاح وجود داشته باشد، می‌توان از فروپاشی اکولوژیک تا حد ممکن جلوگیری کرد. ایران به استراتژی‌هایی نیاز دارد که نه‌فقط مهندسی، بلکه اجتماعی، نهادی و اخلاقی باشند. تغییر نگرش به آب از «کالا» به «حق عمومی» و ایجاد شفافیت، مسوولیت‌پذیری و گفت‌وگوی ملی پیرامون منابع طبیعی، تنها راه گذار واقعی به سوی آینده‌ای پایدار است. اگر می‌خواهیم آینده‌ای داشته باشیم، این پرسش‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت:

۱. حکمرانی آب در نظم آینده چگونه باید باشد؟ چه مدلی باید جایگزین ساختار متمرکز و ناکارآمد کنونی شود؟ آیا الگوی غیرمتمرکز، مشارکتی و شفاف—با محوریت شوراهای محلی، جوامع بومی و نهادهای ناظر مدنی—در نظر گرفته شده؟ نقش مردم در تصمیم‌سازی‌ها کجاست؟

۲. آیا بُعد امنیتی بحران آب را جدی گرفته‌ایم؟ در شرایطی که کمبود آب می‌تواند به نارضایتی اجتماعی، مهاجرت گسترده، درگیری محلی و فرسایش مشروعیت منجر شود، این بحران چه جایگاهی در سیاست‌گذاری‌های کلان دارد؟

۳. چه برنامه‌ای برای آگاهی‌بخشی و آموزش نسل جوان داریم؟ آیا نظام آموزشی و رسانه‌ای کشور آمادگی دارد نسل آینده را برای مشارکت در حکمرانی منابع طبیعی تربیت کند؟ یا همچنان در بی‌توجهی به مسوولیت‌پذیری ‌محیط زیستی غرق شده‌‌ایم؟

۴. نقطه هدف کجاست و مسیر رسیدن به آن چیست؟ آیا چشم‌اندازی برای نجات آبخوان‌ها، توقف فرونشست، و تعادل‌بخشی به مصرف و منابع ترسیم شده؟ یا همچنان گرفتار مدیریت واکنشی، بی‌برنامه و پراکنده‌ایم؟

۵. آیا بر اساس ظرفیت‌های واقعی جامعه، برنامه‌ای امیدآفرین و عمل‌پذیر تدوین شده است؟ یا همچنان گفت‌وگوها انتزاعی، تکراری و بریده از واقعیت‌های میدانی باقی مانده‌اند؟

۶. آیا باز هم به‌نام تأمین آب، محیط زیست را قربانی خواهیم کرد؟ یا بالاخره خواهیم پذیرفت که توسعه بدون ارزیابی محیط‌زیستی، خیانتی است به آینده و نسل‌ها؟

۷. آیا از تجربه‌های جهانی درس خواهیم گرفت؟ یا همچنان به کپی‌برداری بی‌تفکر از الگوهای ناهماهنگ ادامه می‌دهیم؟ آیا حاضر به استفاده از ظرفیت‌های دانش‌بنیان و کارشناسان متخصص ایرانی داخل و خارج کشور هستیم؟

 
 
 

Comments


Recent Posts
Archive
Search By Tags
Follow Us
  • Facebook Basic Square
  • Twitter Basic Square
  • Google+ Basic Square

© Abangan آبانگان با فن‌آوری ویکس ساخته شده است

bottom of page