امیر آقاکوچک: آنچه فعال حوضه کارون باید بیاموزد
عکس: نیک آهنگ کوثر، یخچال الچ، سوئیس
شاید برای بسیاری از فعالان محیط زیست در ایران، دانستن اطلاعات اولیه در باره کمبودها کافی بهنظر برسد، اما تجربه فعالان موفق کشورهای مختلف نشان میدهد که بالاتر بودن دانش اکتیویستها، تاثیر تلاشهایشان را افزایش داده است. فعالان آگاه محیط زیستی مخالف ساخت سدهای بزرگ در آمریکا در دهه ۶۰ جنبشی را بنیان نهادند که تدریجاً رودخانههای بسیاری را زندهتر کرد یا مانع مرگ این منابع مهم آب سطحی شد.
این بار در باره مسیر آگاهیبخشی و آموزش فعالان، با دکتر امیر آقاکوچک استاد دانشگاه کالیفرنیا در ارواین گفتگو کردهایم. دکتر آقاکوچک یکی از مدرسان دورههای آموزش فعالان حوضه کارون است که بهزودی آغاز به کار میکند.
آبانگان: آقای دکتر آقاکوچک، به نظر شما چه دانستههای علمی میتواند به کار موثرتر فعالان محیط زیستی حوضه کارون بزرگ کمک کند؟ چه نقاط ضعفی دیده میشود که باید بیشتر به آنها توجه شود؟
امیر آقاکوچک: یکی از نکات ضعف که دیده میشود، برخوردهای احساسی با مسائلی است که ابعاد پیچیدهای دارند. هر مساله محیط زیستیای را که نگاه کنیم، مساله اقتصادی دارد، مسائل اجتماعی پشتش هست، مسائل تخصصی و اعلمی دارد، بحثهای هواشناسی هست، تغییرات اقلیمی هست، بحث نیروی انسانی را داریم که همه اینها، مشکلات محیط زیستی را چند بعدی میکند. خیلی وقتها میبینیم که فعالان با تمرکز بسیار روی بخش کوچکی از مساله بسیار بزرگ، باعث میشوند که بسیاری از مسائل جنبی آن مشکل دیده نشود. مثلا تمرکز روی بخش اکوسیستم باشد، و مثلا کشاورز و زندگی افراد بومی منطقه در نظر گرفته نشود. یا مثلا وقتی تمرکز روی معیشت مردم است، توجه کافی روی محیط زیست خیلی به چشم نمیآید. بسته به اینکه آن فعالان چه هدفی را دارند، خیلی از اوقات تمرکز روی یک موضوع است و دیگر مسائل نادیده گرفته میشود.
آبانگان: شما بارها به خشکسالی انسانساخت و یا انسانمحور پرداختهاید. چگونه میتوان با شناخت اثرات جبران ناپذیر انسانها در این چند دهه، به داد مناطق مختلف حوضه کارون بزرگ رسید؟
امیر آقاکوچک: هر مشکلی را که بخواهیم حل کنیم، حتی در یک بیماری، باید ریشههایش را جستجو کنیم. مسائل محیط زیستی هم دقیقا به همین صورت است. وقتی از بعد علمی بخواهیم به ریشههای یک مشکل نگاه کنیم اول از همه فرضیاتی میکنیم؛ فرضیاتی که به ما میگوید که مشکل چیست و آنها را به صورت سیستماتیک بررسی میکنیم و معمولا راه درست این است که به جز فرضهای محتمل، یک سری گزینههای جایگزین را هم بررسی کنیم. مثلا اگر جایی دارد آب کم میشود، ما هم باید نگاه کنیم که تغییرات اقلیمی به چه شکلی است، و هم تغییرات طبیعی آب و هوایی به چه شکلی بوده است، هم مصرف آب مردم به چه شکلی بوده است، مصرف انسانی به چه شکلی بوده است، وضعیت محیط زیستی به چه شکلی بوده است، و خیلی از مسائل دیگر باید به شکل سیستماتیک بررسی شود. ما در کارهایی که در زمینه آب زیرزمینی و آب سطحی، حتی در مطالعات موردی که در مورد تالابها و دریاچهها انجام دادیم، در همه آنها به این نتیجه رسیدیم که عامل انسانی بسیار بسیار بسیار پررنگ است، حتی پررنگتر از تغییرات اقلیمی. البته اشتباه نشود؛ تغییرات اقلیمی هم بسیار مهم است و تاثیر قابل توجهی گذاشته، ولی عامل انسانی و تصمیمهای مدیریتی شرایط را به این روز انداخته. به خاطر همین هم هست که این درک درست از عوامل انسانی برای حل مشکلات آب و محیط زیستی جزو ضروریات اصلی است و اگر ما تمرکزمان را بگذاریم روی مسائل آب و هوایی و اقلیمی، لزوماً نمیتوانیم تغییر و تحولی ایجاد کنیم. اتفاقاً این تمرکز روی مسائل اقلیمی خیلی از وقتها بهانهای است برای اینکه ما عامل انسانی را مخفی کنیم و مسائل مدیریتی را از مرکز توجه خارج کنیم.
آبانگان: الان میدانیم که بسیاری از ذخایر برف و یخ که حیات کارون را تضمین کرده، دیگر موقعیت گذشته را ندارد. بسیاری از یخچالهای آلپ و ذخایر برفی کوههای سیهرا نوادا هم موقعیت قدیم را ندارند. چگونه میتوان ا ز مطالعات و تجربیات دانشمندان که در این حوزهها فعالیت کردهاند برای توضیح بهتر وضعیت در جنوب غربی ایران، به ویژه در زاگرس و حوضه کارون بزرگ استفاده کرد؟
امیر آقاکوچک: در مورد برف و یخ، ما یک مشکل پایهای داریم. برای کشوری که این همه کوه دارد و این همه برف در ارتفاعات ما میآید، چه در زاگرس و چه در البرز و جاهای دیگر، ما به نسبت ایستگاههای برفسنجی کمی دارم و درک عمیقی از میزان برف و دینامیک آن و ارتباطش با خیلی از مسائل دیگر نداریم. اگر مطالعات چاپ شده در ژورنالهای علمی ایران را هم نگاه کنیم، میبینیم که مقالههای زیادی در باره عملیات سدها چاپ میشود، ولی در مورد برف بهندرت مطلبی میبینیم. بهعنوان مثال در مورد حوضه کارون، آب از بالادست از کوههای زاگرس میآید و منشاء هم در خیلی از موارد برف است. اینکه ما در مورد Operation سدها بحث کنیم بدون اینکه بدانیم چه مقدار برف داریم و این دینامیک برف چه مقدار دارد طگییر میکند، خیلی منطقی نیست. پس یک بحث پایهای هست، آن هم اینکه ما الان درک درست و عمیقی از میزان برف و یخ و تغییراتی که در ایران اتفاق افتاده نداریم. مطالعاتی انجام شده، ولی مطالعات عمیق و با جزئیات هنوز جای کار دارد.
از طرفی هم مطالعات جهانی در جاهای مختلف نشان داده که تغییرات اقلیمی تاثیرات قابل توجهی روی آب معادل برف گذاشته، نسبت بارش به برف را افزایش داده، یعنی آبی که یکزمان به صورت برف میآمده، الان بهشکل باران دارد میآید، و این به آن معنا است که ما یک قسمت از ذخیره طبیعی که باقی میماند و یواش یواش وارد سیستم میشد را از دست دادهایم و آب دارد بهسرعت وارد سیستم میشود، که این هم میتواند ریسک سیل را افزایش دهد و هم ریسک خشکسالی را. الان ما درک عمیقی از این قضیه و تغییرات در داخل ایران نداریم، و همین قضیه هم مدیریت منابع آب را در حوزههای پیچیده بسیار سخت میکند.
آبانگان: یکی از مباحثی که بارها در سالهای اخیر طرح شده، گفتگو بر سر منابع مشترک آبی برای کاهش تنش است. از سال ۱۳۸۳، مدیریت آب با تصویب مجلس، عملا استانی بوده و نه حوضهای. به همین واسطه برخی استانها در محور کارون بزرگ (دز و کارون) دنبال بردن سهم بیشتر برای مردمان مناطق خود هستند و گاه انتقال آب بین حوضهای را هم با همین نگاه استانی توجیه میکنند. به عنوان مثال، انتقال آب از چشمه لنگان و خدنگستان در محدوده دز به حوضه زایندهرود میتواند درون استانی ارزیابی شود و بر پایه معیارهای دولت، کاملا قانونی است. چگونه میتوان در روزگاری نه چندان دور، به ذینفعان این چشمهها در حوضه زایندهرود گفت که حقی در استفاده از این آب ندارند و انتظار بروز درگیری برای نگاهداری از آنچه حق خودشان را میدانند، نداشت؟ امیر آقاکوچک: موضوع مدیریت استانی و منطقهای در مقابل مدیریت حوضهای فقط مختص ایران نیست، خیلی از کشورها با این مساله درگیر هستند؛ بعضیها بیشتر و بعضیها کمتر. اینها بستگی به نظام مدیریت آب و محیط زیست دارد. بهنظر من اینکه یک پروژه درون استانی هست و یا برون استانی و یا بین استانی، نباید خیلی تعیین کننده باشد در اینکه آن پروژه تصویب بشود یا نمیشود، مساله این است که باید ساز و کار درستی برای بررسی عواقب محیط زیستی هر پروژه وجود داشته باشد؛ چه بین استانی باشد و چه کاملاً درون استانی باشد. الان در خیلی از کشورها، و در خیلی از مناطق، مثلا در کالیفرنیا، پروژههای داخل ایالتی هم ارزیابیهای محیط زیستی آنها هم سادهتر و راحتتر نیست از پروژههای که مربوط به ایالتهای دیگر هم میشود. گاهی وقتها شاید سختگیریها بیشتر هم باشد. در نتیجه لزوماً فقط تصمیمگیری مهم نیست، چرا که آن ساختار است که حرف اول را میزند، و ایراد اساسی ما هم در همان بخش ساختاری است.
Comments