top of page

تنش، مهاجرت و کمبود آب در حوضه کارون بزرگ

گفتگو با دکتر امین دزفولی



بررسی وضعیت آب و هوایی آینده زمین یکی از دغدغه‌های بسیاری از کارشناسان ناسا، سازمان ملی هوا و فضای ایالات متحده آمریکا است. دکتر امین دزفولی، پژوهشگر ناسا و دانشگاه مریلند از کسانی است که هم در وزارت نیرو شاغل بوده و هم وضعیت حوضه کارون را به خوبی می‌شناسد و هم تغییرات و تحولات آب و هوایی بخش‌های غربی ایران را با دقت زیر نظر دارد. آقای دزفولی در بهار امسال در مقاله‌ای درباره درس‌هایی که از اعتراضات سال ۱۴۰۰ به خاطر شرایط کمبود آب و تغییرات اقلیمی می‌توان آموخت، نوشت.


برای این شماره آب، محیط زیست و عدالت، درباره وضعیت اقلیمی حوضه کارون بزرگ با امین دزفولی گفتگو کردیم. آبانگان: وضعیت آب و هوایی بخش‌هایی از ایران، از جمله حوضه کارون در سال‌های اخیر متغیر و گاه نگران کننده بوده است. مدیریت بخش آب هم کمکی به وضعیت مردم و محیط زیست این منطقه نکرده است. در چنین موقعیتی، چه چیزهایی در درجه اول باید مورد توجه مردم قرار گیرد؟ امین دزفولی: سازگاری، یا همانی که در غرب به ادپتیشن معروف است. پیشینیان ما یاد گرفتند که با شرایط موجود خود سازگار شوند. به عنوان مثال، در یزد با برج‌هایی سیستم خنک کننده پایدار ایجاد کرده‌اند. در دزفول که در آن بزرگ شدم، ما شوادون را داریم که یک سازه‌ی زیرزمینی‌است که می‌خورد و به جایی در زیر زمین که تغییرات دما در آنجا خیلی کمتر است پایین می‌رود. این سازه‌ی زیرزمینی، مردم را از گرمای ۵۰ درجه تابستان دزفول در شرایطی که کولری در کار نبوده مراقبت می‌کرد. اما اگر به جای ساختارهای زیرزمینی، آپارتمان‌هایی ۱۰ طبقه‌ای داشته باشیم و از قنات و بادگیر و شوادون خبری نیست و سازگاری دشوار می‌شود. اگر گذشتگان ما روش‌های سازگاری خو را داشتند لزوما نباید دوباره همان‌ها را به همان شیوه و شکلی‌ که بوده تکرار کنیم، اما دانستن این مساله این امید را به ما می‌دهد که می‌توانیم روش‌هایی کاربردی برای زمان حال پیدا کنیم. آبانگان: خب سوال یک میلیون دلاری این است که چه باید کرد؟ امین دزفولی: «چه‌کار باید کرد» کلید واژه‌اش مدیریت مصرف است، به‌ویژه مدیریت مصرف کشاورزی. اما وقتی جمعیت دارد زیاد می‌شود، حتی سدهای کارون پر باشند، باید همچنان نگران بود که مشکلی پیش نیاید. اگر جمعیت زیاد شود و شاهد توسعه اراضی کشاورزی باشیم و شبکه‌های آبیاری بیشتر شود، و در این حالت به مردم مجوز استفاده بیشتر از آب را بدهیم و بر آن اساس زندگی‌شان را تعریف کنند، خب معلوم است که به نقطه‌ای می‌رسیم که اگر تمام آب را هم تحویل‌شان بدهیم، باز هم کم است. در این شرایط کم می‌آوریم چون زیادتر از ظرفیت کشاورزی را توسعه داده‌ایم. بحث جمعیت هم سیاست کلان خودش را دارد، که من متخصصش نیستم که بگویم چرا باید جمعیت زیاد شود و چرا کنترل نکردند، اما می‌توانم بگویم که با گسترش جمعیت و افزایش نیازهای آبی، اگر مدیریت مصرف نکنیم، به نقطه‌ای خواهیم رسید که مصرف بیشتر از آب موجود خواهد بود. آبانگان: یعنی در حقیقت خروجی ما از سیستم بیشتر از ورودی طبیعی شده. درست متوجه شدم؟


امین دزفولی: بله، درست است. یعنی از تولید طبیعی بیشتر مصرف کرده‌ایم. حالا آن تولید هم تغییرات خودش را دارد یعنی همین آب تولیدی به شکل طبیعی تغییرات سال به سال (interannual variability) خودش را دارد که در نتیجه فرآیندهای درونی سیستم آب و هوا اتفاق می‌افتد. بنابراین تغییرات طبیعی سیستم زمین حتی بدون توجه به تغییرات اقلیم هم می‌تواند شرایط ترسالی و خشکسالی ایجاد کند. این ذات سیستم زمین هست. ولی در شرایط تغییر اقلیم ویژگی‌های آن اتفاقات مثل شدت، مدت، و فرکانس خشکسالی‌ها می‌تواند متفاوت باشد.


با در نظر گرفتن تمام جوانب لازم و با فرض ثابت بودن جمعیت شاید بتوان با ساختن سد بخشی از این تغییرات را مدیریت کنیم. مثلا بعد از ترسالی، اگر خشکسالی داشته باشیم، شاید بتوانیم از موجودی آب پارسال در سد که بهتر از امسال بوده برای تامین نیازهای مردم استفاده کنیم.


آبانگان: امسال وضع آب در برخی نقاط آمریکا بهتر از سال‌های پیشین بود، به عنوان مثال با آمدن رودخانه جوی بر روی کالیفرنیا و بارش برف و باران، بسیاری از مناطق خشک شده این محدوده، وضع بهتری داشتند، و خیلی‌ها به این فکر افتاده‌اند که وضعیت برای همیشه بهتر شده، اما در واقعیت چنین نیست. چگونه می‌توان به مصرف کنند‌گان و ذینفعان آگاهی داد که ما با یک وضعیت پیچیده روبرو هستیم. ممکن است تغییرات دمایی داشته باشیم. اگر شرایط متفاوتی در آینده پیش بیاید، نباید پاسخ‌هایی متفاوت داشته باشیم؟ امین دزفولی: این می‌شود همان مبحث آموزش. آموزش را باید از مقطع ابتدایی شروع کرد که بچه‌ها الفبای تغییرات اقلیمی و حفاظت از محیط زیست را بیاموزند. این‌که در ایران چه روش‌های آموزشی به‌کار می‌برند دست متخصصان این حوزه است، ولی آنچه که من می‌توانم بگویم این است که آموزش باید در تمام سطوح وجود داشته باشد و با مردم مناطق مختلف با ادبیات و زبان خودشان ارتباط برقرار کنند. وقتی می‌خواهی کشاورز را آموزش بدهی باید با توجه به دانش و ادبیاتی که برایش قابل هضم است و می‌تواند تفسیرش کند به او آموزش داد. در جوامعی که همه دانشمند علوم اقلیمی هستند می‌توان با جزئیات فنی صحبت کرد. وقتی در وزارت نیرو کار می‌کردم این بحث‌ها وجود داشت، اما یک مساله مهم، بی‌اعتمادی کشاورزان به سیستم بود. اگر چند کارشناس خوب را هم بخواهند دلسوزانه به کشاورزان یک منطقه آموزش بدهند، کشاورز به‌خاطر پیش‌فرض منفی، حتما فکر می‌کند که یک چیزی پشت این آموزش هست و حتی اگر بتواند متوجه همه مسائل فنی هم بشود، اصلا گوش نمی‌دهد. بنابراین در کنار مبحث آموزش، اعتمادسازی هم نقش مهمی بازی می‌کند. یک بچه‌ی هفت، هشت ساله شاید همه آنچه که معلم یا استاد می‌گوید را بپذیرد، ولی جوامع محلی، بخصوص در ایران آن اعتماد را ندارند. من بحث آموزش را با اعتماد‌سازی در کنار هم قرار می‌دهم.


آبانگان: خب وقتی در مورد حوضه‌های مشترک حرف می‌زنیم، که چند استان و یا چند کشور در حوضه‌ای منافع و منابع مشترک دارند، اگر آموزش در طرفین مرزها به یک اندازه نباشد و درک متفاوتی را در مناطق مجزا داشته باشیم، ممکن است با سناریوهایی متفاوت مواجه شویم.


امین دزفولی: درست است. این درواقع برای منابع آب بین مرزی هم پیش می‌آید که اتفاقا ایران تعداد زیادی از این آب‌های مشترک را دارد. از دریاچه‌ی هامون گرفته تا رودخانه‌ های مرزی مشترک تا خلیج فارس که یک منبع آب شور مشترک است. اولین چیزی که به ذهن می‌رسد این است که باید کشورها با هم بنشینند و دو-به-دو با هم حرف بزنند و به توافق برسند. توی مواردی مثل دجله و فرات این گفتگوها قاعدتا باید چندجانبه باشد.


داستان این است که باید توافقی انجام شود. البته نمی‌توان از هر توافقی برای یک مورد دیگر کپی کرد. توافق با ترکیه و توافق میان ایران و افغانستان نمی‌توانند یکسان باشند، چون بالانس قدرت و دیگر مسائل فی‌مابین متفاوت است. نکته‌ی اصلی در توافقات بین مرزی از نظر من به عنوان یک پژوهشگر اقلیمی و نه سیاستمدار یا کسی که تخصص قوانین بین‌المللی دارد این است که این توافقات را باید جوری انتخاب کنیم که این دو کشور در سود مشترک شوند. به طور مثال اردن و اسرائیل که فکر کنم از سال۱۹۹۴ توافق مرزی داشتند که نسبتاً موفق بود باعث شد که پایه‌ای شود برای توافقات بعدی. وقتی شما چند پروژه را به صورت مستقل انجام بدهید شکستنش سخت می‌شود. اگر شما به توافقی برسید که یک طرف نسبت به طرف دیگر بیشتر سود کند، طرف مقابل همه‌اش منتظر و آماده‌ی فرصتی است که تراز رو به نفع خودش بچرخاند یا زیر توافق بزند؛ مثل داستان جنگ ایران و عراق که صدام بر سر آب‌های مرزی، توافق را پاره کرد. ولی اگر دو کشور، ده تا توافق داشته باشند و منافع و سودشان به هم وابسته باشد دیگه نمی‌آیند توافق‌نامه را پاره کنند.


آبانگان: از زمان دولت خاتمی مدیریت آب از شکل حوضه‌‌ای خارج شد. بنا به قانونی که در سال ۱۳۸۳ تصویب شد، مدیریت آب را استانی کردند و به خاطر همین مساله درگیری میان استان‌ها بر سر منابع مشترک از یک طرف زیاد‌تر شد. این اختلاف را در استان‌های حوضه کارون بزرگ می‌بینیم. از طرفی وقتی برخی استان‌ها آبی را از حوضه‌ای و استانی دیگر وارد می‌کردند، شرایط برای منطقه مبدا سخت‌تر شد و بهره‌مندی مناطق مقصد هم تبدیل به یک انتظارشد. جمعیت مناطق دریافت کننده آب از طریق سیستم‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای هم افزایش یافت. به نظر شما با توجه به تغییرات آب و هوایی، افزایش جمعیت به خاطر مهاجرت و شرایط حدی که شاهدش هستیم، با تداوم این نحو مدیریت باید منتظر چه شرایطی در آینده باشیم؟ امین دزفولی: اول از همه، من با انتقال آب بین حوضه‌ای مخالفم، مگر این‌که توجیهی برای تامین آب شرب و یا دلیل حیاتی داشته باشد، ولی با انتقال آب بین‌حوضه‌ای برای تامین آب کشاورزی مخالفم. آن زمان که در وزارت نیرو بودم بحث انتقال آب بود و هنوز بقایایی از قدرت هاشمی رفسنجانی در سیستم وجود داشت و می‌خواستند آب [کارون] را به رفسنجان برای تولید پسته منتقل کنند. این بحث ادامه پیدا نکرد. توجیه مخالفان این بود که اگر آب بیشتری به نقاط کم‌آب ببریم، آن‌ نواحی توسعه‌ی بیشتری پیدا می‌کنند و این توسعه بی‌پایان خواهد بود تا به جایی برسد که همان آب هم کم می‌آید. اگر خشک‌سالی اتفاق بیافتد باز هم می‌گویند ۵۰٪ مزارع‌شان را نمی‌توانند کشت کنند و دنبال انتقال آب بیشتری خواهند بود. مهاجرت هم به همین شکل است. اگر بخواهیم فقط از منظر تغییر اقلیم نگاه کنیم، بحث آب بین حوضه‌ای را یک لحظه کنار می‌گذاریم، و با مدل‌هایی که داریم برنامه‌ریزی کنیم، می‌بینیم در آینده ممکن است نقاطی از لحاظ بارش دچار کمبود بیشتری نسبت به زمان حال داشته باشند. می‌توانیم مناطق گرم (Hotspot)ها را پیدا کنیم و مسیر مهاجرت اقلیمی (Vector climate migration) را تا حدودی تخمینبزنیم. ما می‌توانیم بر اساس مدل‌ها روی مناطقی که گرم‌تر می‌شوند توافق کنیم، اما روی دیگر این قضیه داستان پیچیده بارش است. مدل‌ها به خاطره پیچید‌گی بارش توانایی پیش‌بینی یا پیش‌نمایی (projection) به‌اندازه‌ی دما را ندارند. به‌خاطره ذات پیچیده‌ی بارش و پارامترسازی که در مدل‌ها انجام می‌شوند، این را باید بدانیم که پیش‌بینی و پیش‌نمایی بارش قطعیت کمتری نسبت به دما دارد، اما می‌توانیم ببینیم که مناطق گرمی وجود دارند که علاوه بر احتمال افزایش دما، احتمال کم شدن بارش در آنها وجود دارد. بر اساس تجربه عراق که با کاهش آب دجله و فرات چه اتفاقی در محدوده جنوبی کشور رخ داده، می‌توانیم ببینیم که اگر اگر آب در بالادست حوضه کارون بزرگ کم شود، چه اتفاقی برای اروند رود خواهد افتاد و آب شور خلیج فارس می‌آید بالادست و مزارع و نخیلات آبادان خشک می‌شود. این مدل‌ها نشان داده‌اند که این اتفاق احتمالا خواهد افتاد.


در باب مهاجرت، این پیش‌نمایی‌ها به ما یک راهنما یا Guideline می‌دهد که اگر می‌خواهیم به‌سمت مهاجرتی که در اثر تغییرات اقلیمی اتفاق افتاده نگاه کنیم، در عراق احتمالا از مناطق جنوبی پایین‌دست پروژه‌ی گاپ به سمت مثلا ترکیه خواهد بود. حالا در ایران هم می‌توان مثلا بررسی را انجام داد. اگر روی نقشه ایران را نگاه کنیم، بر اساس مطالعات نشان دادیم که اگر در شمال و غرب ایران یک خط کج بکشیم شمال و غرب باران کمتر خواهد داشت و مناطق جنوبی شاید بیشتر باران ببارد. این خبر خیلی خوشی نیست. چون‌که به دلیل افزایش دما تبخیر هم بیشتر خواهد شد و در نتیجه ممکن است منابع موجود آب حتی کمتر هم بشود. در شمال هم احتمالا دما زیاد و بارش کمتر می‌شود. در واقع خواهیم دید که مهاجرت اقلیمی اتفاق خواهد افتاد و با دانش اقلیمی‌ای که الان داریم، می‌بینیم که تغییرات یکنواخت نخواهد بود در تمام پهنه‌ی کشور متفاوت خواهد بود. همین سبب می‌شود که مردم از جایی به جای دیگر مهاجرت کنند.

آبانگان: در حوضه‌ی کارون دیده‌ایم که احداث سدهای کارون ۳ و کارون ۴ منتهی به مهاجرت هزاران نفر به ایذه شده است. این افزایش جمعیت طبیعتاً شرایط را برای مهاجران و جامعه میزبان سخت‌تر هم کرده و بیکاری زیاد شده است. در اعتراضات سال‌های اخیر، از ۱۳۹۶ تا الان، ایذه یکی از شهرهایی است که قربانیانی داده. میزان خودکشی در ایذه هم زیادتر از بسیاری از شهرهای ایران بوده است. با تشدید شرایط و سخت شدن زندگی مردم در محدوده‌ی شمال شرقی خوزستان و اجرایی شدن طرح‌های بهشت آباد و خرسان ۳، آب کارون هم کمتر خواهد شد. می‌توان حس زد که شرایط مردم منطقه چگونه خواهد شد؟

امین دزفولی: وقتی آب یک منطقه را کم می‌کنید، بخصوص در مناطق روستایی که زندگی‌شان بر پایه کشاورزی و دام‌داری به شکل سنتی شکل گرفته، چاره‌ای جز مهاجرت باقی نمی‌ماند. وقتی به شهر و محل جدید می‌آید، با تجربه دام‌داری و کشاورزی، کار و موقعیت شغلی‌ای برایش وجود نخواهد داشت. بنابراین احتمال بروز درگیری‌ در آنجا به‌وجود خواهد آمد که موجب بروز ناامنی و بی‌ثباتی خواهد بود.

زمانی که آب را انتقال می‌دهیم، و یا در منطقه‌ای سد می‌سازیم و خانه و زندگی مردم زیر آب می‌رود، انتظار داریم که جمعیت روستایی به شهرهای نزدیک مهاجرت کنند، برای‌شان ایجاد شغل کنیم تا درگیری ایجاد نشود، اما این اتفاق نیافتاده و نمی‌افتد. جمعیت هم زیاد می‌شود. وقتی گروهی به‌خاطر شرایط ایجاد شده به شهرهایی کوچک مهاجرت کردند، ممکن است گروهی از کارگران محلی، کار خود را از دست بدهند و این باعث خواهد شد که میان این کارگران و مهاجرانی که پیش از آن کشاورز و دام‌دار بودند و حالا دنبال کار می‌گردند، تنش ایجاد شود. همان‌طور که در سال ۱۴۰۰ دیدیم، در خوزستان بر سر کمبود آب بسیاری از مردم به خیابان‌ها آمدند و جان‌هایی از دست رفت. وقتی یک روستایی کشاورز در هور‌آلعظیم و اطراف آن، زندگی‌اش به یک گاو‌میش وابسته است، از دست دادن همان گاومیش منتهی به به‌هم خوردن زندگی او و خانواده‌اش می‌شود. خب وقتی چیزی برای از دست دادن برایش نمی‌ماند، با جانش، یعنی تنها چیزی برایش باقی مانده اعتراض می‌کند و درگیری ایجاد می‌شود، و قاعدتا حق هم دارد. این فقط در ایران رخ نداده است. در مورد ماجرای سوریه و شکل‌گیری داعش که حالا بعضی یک مقداری درباره‌اش اغراق هم می‌کنند، یک ریشه مهمش همان کمبود آب بود و مهاجرت از مناطق کشاورزی و روستانشین به شهر و کمبود شغل. بعضی‌ها، مسائل را به تغییرات اقلیمی نسبت می‌دهند و خشک‌سالی‌های طولانی مدت، برخی هم می‌گویند سیاست‌های جاه‌طلبانه اسد برای مدرن کردن سوریه خیلی غلط بود. اینها معتقدند که تغییرات در سیستم کشاورزی سوریه بدون در نظر گرفتن بسیاری از واقعیت‌ها باعث مهاجرت روستانشینان و کشاورزان شد، و درگیری‌ها و مسائل دیگر سیاسی و اقتصادی هم همان موقع به شکل‌گیری جنگهای داخلی منتهی شد. حالا ما نمی‌گوییم اگر در هر جای دیگر هم اتفاق بیافتد بلافاصله چیزی معادل داعش ایجاد خواهد شد، ولی می‌توان پیش‌بینی کرد که بسته به شرایط منطقه شاهد شکل‌گیری تنش و حرکت‌های خشونت‌بار شویم، که مثالش را در سال ۱۴۰۰ دیدیم، بخصوص در خوزستان. آن چیزی که در خوزستان و حوضه کارون رخ داده، محرکش همین کمبود منابع آب بودکه به خاطر شرایط اقلیمی خاص آن سال بسیار پررنگ تر شد. در مقاله اخیرم آن شرایط و راهکارهای مقابله با آن را بررسی کرده‌ام.

https://www.natureasia.com/en/nmiddleeast/article/10.1038/nmiddleeast.2023.33




Comments


Recent Posts
Archive
Search By Tags
Follow Us
  • Facebook Basic Square
  • Twitter Basic Square
  • Google+ Basic Square
bottom of page