top of page

چرا کارون؟


نیک آهنگ کوثر وقتی با گروهی از همکاران تصمیم گرفتیم که شماره جدید نشریه به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر شود، درگیر مطالعه و گفتگو با گروهی از مهندسان و کارشناسان و فعالان حوضه کارون بودیم. آنچه در حین پژوهش آموختیم به ما کمک کرد تا نهایتا تصمیم بگیریم که شماره تابستانی نشریه درباره کارون باشد.


به کارون که فکر می‌کنم، یادم می‌آید که ناصر گلسرخی، وزیر منابع طبیعی در ۶ بهمن سال ۱۳۴۷ با اشاره به سیل کارون در محدوده اهواز گفته بود که دبی رودخانه به هنگام سیلاب به ۶۰۰۰ متر مکعب در ثانیه رسیده و میزان خاک فرسایش یافته، از ۲ میلیارد تن فراتر رفته بود. این یعنی فاجعه برای منابع با ارزش خاک. می‌گویند همان حرف‌های آقای گلسرخی باعث شد که پادشاه وقت خواستار حفاظت بیشتر از خاک کشور شود. سرشاخه‌های کارون بزرگ در گذر هزاران هزار سال، با فرسایش کوه‌های زاگرس و به هنگام بروز سیلاب‌های بزرگ و کوچک، مواد رسوبی بسیاری را به پایین دست منتقل کردند و جلگه خوزستان را ایجاد کردند. فرسایش رسوبات جوان دوران سوم در ایجاد این جلگه نقش داشته که بلندترین نقاط آن در دزفول، به ارتفاع ۱۸۰ متر و در حدود ۳۰۰ کیلومتری دریا واقع شده. شیب عمومی جلگۀ خوزستان حدود ۶۰ سانتی‌متر در کیلومتر است. بخش‌های شمالی این جلگه، حاصلخيزی زیادتری دارد. این جلگه حاصل‌خیز در کنار جریان ثابت کارون و دز، بستری برای ایجاد تمدن بوده؛ تمدنی با آثار درخشان که نشان نبوغ انسان‌ها در بهره‌برداری از منابع آب برای توسعه و پیشرفت و شهرنشینی بوده است. سازه‌های آبی شوشتر باسابقه ۱۷۰۰ ساله و کانال‌هایی دست ساز بر جای مانده از هزاره‌های پیشین، هوش و ذکاوت ساکنان نخستین حوضه کارون بزرگ را به ما یادآوری می‌کند. شهرهای تاریخی این محدوده و همچنین فن‌آوری‌های مدیریت آب و تهویه، شاهدی بر هوشمندی ساکنان این خطه در هزاره‌های پیشین است.


جلگه خوزستان با وجود منابع آب و خاک مناسب، رهبران کشور را دچار خطای محاسباتی کرده است. آنها خیال کرده‌اند که آب بیشتر می‌تواند منبعی برای تولید بیشتر شکر باشد، غافل از اینکه کاشت نیشکر مناسب مناطقی با بارندگی بسیار بالا است. مدیران جهاد کشاورزی و وزارت نیرو اما می‌پندارند که با انتقال آب از سدها به طرح‌های توسعه نیشکر، می‌توان واقعیت را نادیده گرفت و هر چه دل‌ رهبران می‌خواهد شکر تولید کنند. همین تفکر منتهی به آلودگی بیش از پیش آب و خاک نواحی جنوبی حوضه کارون شده است.


کارون بزرگ، شاید پرآب‌ترین منطقه کشور باشد. بر اساس آمار و ارقام ارائه شده، میانگین آبدهي سالانۀ کارون ۱۸۷۰۰ میلیون متر مکعب در ایستگاه اهواز، ۲۰۱۷۷ میلیون متر مکعب در ایستگاه رامین، ۱۰۴۸۷ میلیون متر مکعب در ایستگاه گدارلندر، و ۱۲۱۲۵ میلیون متر مکعب در ایستگاه گتوند است. بخش‌هایی از هشت استان حوضه کارون بزرگ را در بر می‌گیرد، ولی بر خلاف انتظار، فقر آبی، در نقاط مختلف این حوضه آبریز بیداد می‌کند. همین هفته‌های پیش بود که از بحران منطقه ملاشیه در غرب اهواز شنیدیم و چند سال پیش دانستیم که مردمان منطقه غیزانیه، از آب شرب و سالم محروم بوده‌اند. این محرومیت بدون وجود ساختار دولتی، مهندسان و استادان دانشگاه همکار شرکت‌های مشاور و پیمان‌کاران قدرتمند به‌وجود نمی‌آمد. به‌عبارت دیگر، مجموعه‌ای که وجودش می‌بایستی به بهتر شدن وضع مردم منتهی می‌شد، مهم‌ترین عامل ایجاد بی‌عدالتی محیط زیستی در حوضه کارون بزرگ بوده است. در سال‌های اخیر بارها با فعالان این حوضه و نیز مهندسان و دست‌اندرکاران شرکت‌های مشاور و پیمان‌کاری که درگیر ساخت سازه‌های مدیریت آب بوده‌اند، بحث کرده‌ام و به این اندیشیده‌ام که چرا یکی از مهم‌ترین منابع آبی کشور به سرنوشتی تلخ مبتلا شده است؟ آبی که باید با تولید شکر، دهان مردمان را شیرین کند، گاه چنان شور می‌شود که نخلستان‌های جنوب را هم از هستی می‌اندازد. شاید به عنوان یک درس‌خوانده زمین‌شناسی و شاگرد یکی از بهترین استادان چینه‌شناسی و زمین‌شناسی ایران، علاقه‌ام به این حوضه بیشتر از خیلی از دوستان و همکارانم باشد، اما قرارگیری در یکی از تیم‌های نقشه‌برداری سازمان زمین‌شناسی که روی نقشه محدوده اردل و دهدز کار می‌کرد، تجربه متفاوتی را برایم رقم زد. وقتی بخشی از حوضه را با دیدی متفاوت بررسی کرده باشی و هنوز لذت بهره‌مندی از آب سرد و گوارای سرچشمه‌های کارون در حافظه‌ات مانده باشد، نمی‌توانی بلایی که بر سر مناطق مختلف این حوضه آمده را نادیده بگیری.

اگر در دوران جنگ هشت‌ساله ایران و عراق بسیاری از مردم این منطقه به‌سان هموطنان دیگر، سختی‌های بسیاری تحمل کردند، اما در دوران سازندگی امیدوار بودند که توسعه، زندگی‌شان را از این رو به آن رو کند. رقابت برخی از روستاهای مجاور را در محدوده رودخانه بازفت فراموش نمی‌کنم که منتظر بودند دولت جاده و پل و آب‌بندها را زودتر برای‌شان فراهم کند و اگر کارشناسی به یک ده سر می‌زد و سراغ روستای مجاور نمی‌رفت، آغاز دلخوری بود و حتی برخورد با کارشناسان. در مرداد ۱۳۰ وقتی قرار بود برای نمونه‌برداری از سنگ‌های یک منطقه از یکی از سرشاخه‌های بازفت عبور کنیم، نمی‌دانستیم که گروهی از مردان یک روستا کمین ایستاده‌اند تا انتقام‌شان را از «مهندسان وزارت راه» بگیرند. اگر قاطری که سوارش بودم وسط رودخانه رم نکرده بود، من به‌سان دو همکار دیگر کتک مفصلی می خوردم، و تا زمانی که برگه ماموریت را به یکی از گروگان‌گیران نشان ندادم که ثابت می‌کرد ما از سازمان زمین‌شناسی هستیم نه وزارت راه، آن دو همکار دیگر کماکان گروگان می‌ماندند و معلوم نبود چه بر سرشان خواهد آمد. البته بعداً همان مردان چماق‌دار، معذرتی حسابی خواستند و کار به مراجع قانونی نرسید. با آنکه در دهه هفتاد مدتی درگیر انتشار یک نشریه دوزبانه مربوط به سیستم‌های سطوح آبگیر باران بودم، اما تا حضور کوتاهم در رادیو، مطالب زیادی در نقد سدها ننوشته بودم. در باره رادیویی «کاوِش» بارها به خطاهای انتخاب محل سدهای بزرگ از سوی وزارت نیرو بدون توجه به شرایط لرزه‌خیز و گسلی بسیاری از دره‌ها و همچنین میزان بالای تبخیر آب در نقاط مختلف ایران اساره کردم. عمر حضورم در برنامه چندان بلند نبود و با اولین بهانه، از ورود به محوطه جام جم منع شدم. وقتی در بهار ۱۳۸۰ در نقد سیاست‌های آبی وزارت نیروی دولت خاتمی چند یادداشت نوشتم، یکی از همکلاسی‌های سابق که آن زمان برای شرکتی مشاور کار می‌کرد، از من پرسید که روزنامه چطور حاضر شده مطلبی انتقادی از سدسازی‌ها منتشر کند. وقتی با سد سانسور مواجه شدم، فهمیدم که حرف همکلاسی سابق بی‌حساب و کتاب نبوده است. نقد سیاست‌های وزارت نیرو در رسانه‌ها ساده نبود، چرا که این وزارت‌خانه و شرکت‌های کارفرما و مشاور و پیمان‌کار، پول‌های زیادی به‌شکل آگهی در اختیار روزنامه‌ها می‌گذاشتند و دبیران سرویس‌های اقتصادی هم معمولاً رابطه خوبی با روابط عمومی این مجموعه‌ها داشتند. وقتی در مهرماه ۱۳۸۰ یکی از شرکت‌های وزارت نیرو به انتقادهای من در روزنامه نوروز پاسخ گفت، عباس عبدی مانع انتشار پاسخم به آن نامه شد، و من هم وسایلم را در اعتراض برداشتم و رفتم، با این امید که در جای دیگری بتوانم از سد سانسور بگذرم، اما متوجه شدم که علاوه بر حوزه کارتون مطبوعاتی، در بخش آب نیز در لیست سیاه بسیاری از رسانه‌ها قرار گرفته‌ام. یک عضو بخش آگهی‌های یکی از روزنامه‌های دوم خردادی به من گفت که انتشار مطلبی علیه سدسازی برابر است با کاهش آگهی‌ها، و کاهش آگهی‌ها در روزگار سخت اقتصادی، صدای مدیر مسوول را در خواهد آورد. من اسمش را فحشای رسانه‌ای گذاشتم، اما هرچه بود، واقعیت داشت. بعداً که درگیر کار رسانه‌ای در حوزه آلودگی هوا و سوخت‌های فسیلی آلوده کننده محیط زیست شدم، فهمیدم که برخی رسانه‌ها باری انتشار مطالب مجانی خبرگزاری کوچک ما، پول طلب می‌کنند. یک خبرنگار بخش اقتصادی یکی از روزنامه‌ها حتی نرخ ستون‌های صفحات مختلف را برایم بازگو کرد. متوجه شدم که سردبیر روزنامه که حقوق بسیار کمی به تحریریه می‌داد، عملا به این روش همکارانش را نگاه داشته بود. ما زیر بار این بازی نرفتیم و البته بسیاری از مطالب‌مان هم تا مدت‌ها منتشر نمی‌شد. بعداً متوجه شدم که درآمد بخشی از خبرنگاران حوزه اقتصادی در بازدیدها و یا جلسات خبری سازمان‌ها تامین می‌شود، آن هم از طریق دریافت سکه. یک همکار برایم تشریح کرد که وقتی برای بازدید از سدها می‌روند، میزان سکه‌ها، فضای روزنامه برای تعریف از سد مورد نظر را تعیین می‌کند


فساد سازمان یافته و سازمان نیافته درباره طرح‌های توجیهی ساخت سدها داستان‌های زیادی شنیده‌ام، اما وقتی در سال ۲۰۱۸ داشتم به شبکه من و تو برای ساخت دو گزارش در مورد وضعیت آب کمک می‌کردم، یک عضو سابق جنبش دانشجویی که رابطه بسیار خوبی با روزنامه سلام در دهه هفتاد داشت، برایم تشریح کرد که بسیاری از طرح‌های توجیهی مورد نظر کارفرمای بزرگ آب کشور، یعنی شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران، یا همان «آب و نیرو» را برخی همکاران روزنامه سلام تهیه کرده‌اند. پیگیری بیشتر به من نشان داد که برخی از مدیران ارشد روزنامه سلام در دهه هفتاد، مدیران اصلی شرکت «آب و نیرو» بوده‌اند.


با اسامی که آشنا شدم، دیدم که برخی از آنها در شورای سردبیر روزنامه نوروز که مانع انتشار یادداشت‌های دیگر و حتی جوابیه‌ام به وزارت نیرو شده بود حضور داشته‌اند. بعدش هم فهمیدم که مسوول روابط عمومی شرکت «آب و نیرو» هم از روزنامه‌نگاران سرشناس سلام و دیگر روزنامه‌های اصلاح‌طلب بوده است.


وقتی در سال ۱۴۰۰ کلاب‌هاوس به عنوان یک شبکه اجتماعی، بسیاری از روزنامه‌نگاران را دور هم جمع کرد، یکی از سردبیران روزنامه‌های اقتصادی گفت که زمانی به دعوت همان مسوول روابط عمومی شرکت آب و نیرو برای بازدید از سد کارون ۳ به خوزستان رفته بود، مجاب شد که در تعریف این سد نکاتی را در روزنامه اقتصادی‌اش بنویسد. همکار این سردبیر با من تماس گرفت و گفت بهای مجاب شدن، چند سکه بهار آزادی بوده است. من یک بار با این مدیر سابق روابط عمومی آب و نیرو که اینک در غرب زندگی می‌کند تماس گرفتم تا از او درباره کارهای شرکت آب و نیرو و مطالعات و ارزیابی‌ها بپرسم، دیدم که هیچ علاقه‌ای به پاسخ دادن به پرسش‌های مرا ندارد. اما اگر حاضر بود با من حرف بزند، می‌پرسیدم که بهای دفاع از سدهای مخربی که زندگی مردم مناطق مختلف حوضه کارون را مختل کرده، چند سکه بوده و اگر ادعای برخی در مورد رشوه‌ها درست بوده باشد، چگونه می‌توان در ایران آینده هم شفافیت را بالا برد و هم مانع روش‌‌هایی شد که به نهادینه کردن فساد کمک کرده‌اند. فساد اما فقط در بخش رسانه‌ای ماجرا نیست، گرچه فساد رسانه‌ای باعث شده که مردم از فرایند تصویب طرح اجرای ساخت سدها بی‌خبر باشند. بخش مهم‌تر فساد در ساختار تصمیم‌گیری برای ساخت پروژه‌های گران‌قیمت و نظارت بر این پروژه‌ها نهفته است. یک مهندس شرکت مهاب قدس، یکی از شرکت‌های مهم مهندسی مشاور، که سال‌ها درگیر طرح‌های انتقال آب به ایران مرکزی بوده است برایم تشریح کرد که اولا در طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای، محیط زیست و شرایط اجتماعی مساله‌ای انحرافی محسوب می‌شود و اگر بتوان طرحی گران‌قیمت را در جایی اجرا کرد، اگر سنگ هم از آسمان به زمین‌ ببارد، اجرای آن پروژه را به هر نحوی توجیه می‌کنند. به گفته او، مهندسان پروژه‌ها در نهایت «مرده شوی» هستند و وظیفه‌شان پرسش در باره نحوه اجرای کار و زیر سوال بردن پروژه‌ها نیست. یک مدرس پیشین دانشگاه که در همکاری با یکی از سازمان‌های وزارت نیرو، بررسی وضعیت مخزن یکی سدها که بعدا ساخته می‌شد را از منظر زمین‌شناسی انجام داده بود، متوجه نامناسب بودن منطقه برای ساخت سد شد اما تنها چیزی که مورد توجه وزارت نیرو و کارفرما قرار گرفت، جایگزین کردن یک شرکت مشاور با شرکت مشاور دیگر بود.


یکی از مدیران میانی یک شرکت مشاور برایم تشریح کرد که اگر تا سال‌ها قبل، کسی از ارزیابی اثرات محیط زیستی حرفی نمی‌زد، اما الان حداقل کسانی بابت نوشتن و یا حرف زدن در این باره مزد می‌گیرند، اما در عمل طرح‌هایی که محیط زیستی نیستند و ضررشان متوجه مردم هم خواهد شد، تصویب می‌شوند و کسانی این وسط پول زیادی به جیب می‌زنند و هیچکسی هم توان متوافق کردن پروژه‌های مخرب را ندارد. به گفته یک مقام آگاه وزارت نیرو، وقتی بخشی از حقوق مدیران میانی وزارت نیرو را یک شرکت مشاور قدرتمند خصولتی مثل مهاب قدس می‌پردازد، آن مدیران «نمک‌گیر» می‌شوند و نقش مهاب را در «با نمک» شدن بخشی از مخزن سد گتوند را نادیده می‌گیرند.


یک کارشناس سازمان آب ایالتی در آمریکا که سال‌ها در ایران به کار مشغول بوده، معتقد است که تا وقتی در ایران منطق «از کجا آورده‌ای» را نداریم، نمی‌توان فهمید که حجم فساد چقدر است. او می‌گوید که اگر سیستم مجوز کاری و مهندس مشاور شدن غرب در ایران هم ایجاد شود، دولت می‌تواند دقیقا متوجه شود که ثروت به دست آورده مهندسان از کدام منابع بوده و چگونه ثروتمند شده‌اند. امروزه می‌دانیم که برخی از مهندسان ایرانی بعد از دوره‌ای همکاری با پروژه‌های بزرگ آبی توانسته‌اند پول زیادی را به غرب بیاورند و در این سر دنیا سرمایه‌گذاری کنند.


اما نکته جالبی که از مهندسان برایم گفت این بود که «گاهی ممکن است یک کارشناس که در جلسات کارشناسی سدها با پروژه مخالفت می‌کند، پس از گرفتن مسوولیت در ساخت همان سد، ناگهان موافق پروژه شود و برای به ثمر رساندن آن تلاش کند.» به عقیده او، این نوع تغییرات ۱۸۰ درجه‌ای بدون محاسبات مالی میسر نمی‌شود.



سد گتوند: سند خطاهای مداوم و تمام ناشدنی


سد گتوند یکی از طرح‌های بزرگی است که هر چه بیشتر درباره‌اش می‌دانیم و می‌خوانیم، متوجه خطاهای عامدانه مجموعه‌ای می‌شویم که منافع گروه کوچکی را تامین کردند و محیط زیست را به لبه پرتگاه بردند. تاریخچه ساخت سد بارها در رسانه‌ها مطرح شده، و می‌دانیم که شرکت‌ آمریکایی هارزا در دهه ۶۰ میلادی نقاط مختلفی را برای ساخت آخرین سد بزرگ روی کارون پیشنهاد کرده بود، که محل فعلی سد، که بعد از کوه نمکی عنبل قرار گرفته، یکی از آن نقاط نبود. اگر فعالان محیط زیست با نقشه‌های زمین‌شناسی آشنا باشند می‌توانند به راحتی ببینند که رودخانه کارون در چه مناطقی، با چه سازندهایی در تماس است. نگاهی به نقشه محدوده گتوند به خوبی نشان می‌دهد که رودخانه کارون از کنار بخش‌هایی از سازند گچساران می‌گذرد. سازند زمین‌شناسی گچساران که رخ‌نمون اصلی‌اش در نزدیکی شهرستان گچساران است، قسمت‌های مختلفی دارد که آن بخش‌ها که در اصطلاح زمین‌شناسی، ممبر(Member) خوانده می‌شوند، و کارشناسان زمین‌شناس می‌دانستند که با بالاتر رفتن سطح آب کارون در منطقه کوه عنبل، آب رود کارون با نمک در تماس خواهد بود، و تماس آب با نمک، نتیجه‌ای جز انحلال و شورتر شدن نخواهد داشت. از این جهت بود که زمین‌شناسان به مهندسان مشاور پیشنهاد کرده بودند که اگر سد بزرگی قرار است ساخته شود، باید قبل از محل پیچ رودخانه منتهی به کوه عنبل باشد. بعدها شرکت‌های دیگر مهندسی مشاور نظر زمین‌شناسان را نادیده گرفتند و محورهایی را برای ساخت سد پیشنهاد کردند که آب بیشتری در مخزن جمع می‌شد. از زمان تشکیل شرکت توسعه و مدیریت منابع آب و نیروی ایران، یا همان «آب و نیرو» مدیران به دنبال پیدا کردن نقاطی برای ساخت سدهای بزرگ بودند تا هم سردار سازندگی را راضی کنند و هم بزرگ‌ترین پیمان‌کار جدید کشور، یعنی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا را. ساخت سد در محوری که به پیشنهاد شرکت کانادایی موننکو نزدیک بود، می‌توانست هاشمی رفسنجانی را راضی کند و امتیازی هم برای تیم موسوی خوئینی‌ها در آب و نیرو محسوب می‌شد. این مدیران، بدون توجه به آسیب‌های محیط زیستی آبگیری چنین سدی، توانستند دستور ساختش را از دولت بگیرند. حبیب‌الله بیطرف که بعدها به مقام وزارت هم رسید، جزو تاثیرگذارانی است که با لابی خود برای ساخت سد گتوند، به بخش قابل توجهی از حوضه کارون بزرگ آسیب رساند. مدیران دیگری از جمله وفا تابش، علی زحمتکش و نعیمی‌پور که در ساخت سدهای بزرگ مخرب محیط زیست سابقه‌ای طولانی دارند هم بر این تصور بودند که احداث سدی به بزرگی گتوند یک پیروزی برای جناح چپ جمهوری اسلامی، هاشمی رفسنجانی و کارگزارانش و سپاه تبدیل خواهد شد.


انتقال آب بین‌حوضه‌ای، عامل تشنه‌تر شدن دریافت کنندگان


از دهه ۳۰ شمسی و آغاز به‌کار پروژه انتقال آب کوهرنگ به زاینده‌رود، حجم آب انتقالی از یکی از سرشاخه‌های پرآب کارون به حوضه ایران مرکزی آرام آرام بیشتر شد. شاید در زمان آغاز به‌کار این پروژه، وجود منابع بزرگ یخ و برف در کوه‌های چهارمحال و بختیاری و حجم آب بسیار زیاد چشمه‌های آن خطه، کسی خیال نمی‌کرد که اندکی دستکاری در حق‌آبه کارون، اثری منفی بر این حوضه بر جای خواهد گذاشت. اما عطش بخش‌های مختلف ایران مرکزی با توسعه صنعتی و گسترش سطح زیرکشت در محدوده زاینده‌رود تمامی نداشت. بعد از شکل‌گیری جمهوری اسلامی و جابجا شدن محل کارخانه فولادی که قرار بود کنار خلیج فارس ساخته شود به محل فعلی‌اش در مبارکه اصفهان، و بعد هم توافق درون حكومتی برای انتقال آب از زاینده‌رود به یزد و جبران کمبود آن از طریق طرح‌های جدیدتر انتقال آب از کارون به زاینده‌رود، تصمیم‌ها بر بردن آب بیشتر از کارون و دز استوار شد. اگر قم و قم‌رود تشنه بود، کمبود آب از سرشاخه‌های شمالی دز تامین می‌شد. اگر کوهرنگ ۱ و ۲ بس نبود، چشمه لنگان و خدنگستان، باز از حوضه دز که بخشی از حوضه کارون بزرگ هستند باید جبران مافات می‌کردند. اگر نیاز بخش کشاورزی حوضه زاینده‌رود زیاد بود اما به خاطر تغییرات اقلیمی، سهم ذینفعان کاهش یافته بود، دولت بایستی سراغ طرح‌های جدیدتری مثل بهشت آباد می‌رفت. اگر اکبر هاشمی رفسنجانی متوجه می‌شد که باغ‌های پسته فامیل‌ها تشنه‌تر شده‌اند و آبخوان‌های رفسنجان کفاف آب مورد نیاز را نمی‌دهند، طرح انتقال آب از ونک به استان کرمان باید مشکل را حل می‌کرد و این روزها هم که بحث طرح انتقال آب از سد خرسان ۳ داغ شده است. با وجود اینکه استادان و کارشناسان بسیاری از آثار منفی طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای از کارون بزرگ گفته‌اند و خطرهای این پروژه‌ها برای زندگی مردم و محیط زیست را بارها اعلام کرده‌اند، اما گوش شنوایی در شورای عالی آب و وزارت نیرو نیست. یک مدیر آب در تهران به من می‌گوید که «طرح‌های انتقال آب، برای تامین مقداری اولیه آب بوده اما در گذر زمان، دریافت کنندگان آب تشنه‌تر شده‌اند. شما وقتی طرح انتقال آب را اجرا می‌کنید، برای این است که مشکلی را رفع کنید، اما پروژه‌های انتقال آب، مشکلات آن منطقه بیشتر شده. آب بیشتر که آمده، طرح‌های بیشتری را تعریف کرده‌اند و نیاز به آب بیشتر شده.» این مدیر و کارشناس می‌گوید وقتی درباره طرح‌های انتقال آب کارون حرف می‌زنیم، در مباحث تئوری، همه چیز درست است. می‌دانیم که نباید به منابع آب مبدا صدمه برسانیم. نیازهای مبدا را ببینیم و بعد آبی را به مقصد ببریم. ما در تئوری‌ها می‌گوییم که آب سیلاب را منتقل کنیم و به حوضه مقصد تزریق کنیم، اما در خشکسالی‌ها باید به تناسب آب انتقالی را کم کنیم. اما آیا چنین کردیم؟ آیا به هنگام خشکسالی‌ها، آب برداشتی از مبدا را کاهش دادیم؟ یا پایین‌دست حوضه مبدا را با مشکلات بیشتری مواجه کردیم؟…در سیستم ناهماهنگ بهره‌برداری آب در کشور، هیچ مسوول بهره‌بردار مبدا و مقصد با هم هماهنگ نیستند که بخواهند با هم همکاری کنند، بلکه علیه هم فعالیت می‌کنند، چیزی بدتر از عدم همکاری بر سر آب‌های مرزی با کشور همسایه، میان استان‌های همسایه(و حوضه‌های همسایه) عمل می‌شود.» نبود دانش در مورد محیط زیست گرچه تا سال‌های سال وجود نداشته، اما الان هم وضعیت مدیریت محیط زیستی بسیار ناگوار و نا امید کننده است. این مدیر می‌افزاید: «آن زمان که همه طرح‌ها اجرا می‌شد دانش کافی برای ارزیابی اثرات محیط زیستی وجود نداشت، اما الان هم به نحو لازم وجود ندارد. فکر می‌کنم حوضه آبریز و طبیعت سیستمی پیچیده است، وقتی بخواهی این سیستم را بررسی کنی، باید دانش زیادی کسب کنی و همچنین بتوانی منطق ارتباطی آب سطحی، آب بالادست، آب زیرزمینی پایین دست، نقش سیلاب در این محدوده را با هم جمع کنی، اما این دانش وجود ندارد، حتی نزد منتقدان محیط زیستی پروژه‌ها پشت یک سری از حرف‌های پوپولیستی ایستاده‌اند. تا وقتی نتوانیم ارتباطمان را با اساتید و دانشگاه‌های برتر ایجاد کنیم، این اتفاق نخواهد افتاد. با گروهی از استادان بی‌سواد، این دانش در داخل تولید نمی‌شود.» این گفته این کارشناس و مدیر منابع آب، مرا به این فکر انداخت که چقدر به برقراری ارتباط با استادان ایرانی برجسته دانشگاه‌های دنیای نوین نیازمندیم تا این خلاء تا حد ممکن حداقل برای فعالان محیط زیستی برطرف شود.


یک کارشناس امور آب‌های زیرزمینی که در پروژه‌های مختلفی در سراسر ایران از جمله در حوضه کارون کار کرده، در باره نگرش مدیران آب به مساله محیط زیست می‌گوید: «بدون شک تردیدی نباید داشته باشیم که حساسیت‌های محیط زیستی برای مشاوران و پیمان‌کاران در پروژه‌های آب، آنقدر حائز اهمیت نیست. گرچه تک و توک کارشناسانی پیدا می‌شوند که محیط زیست برای‌شان اهمیت دارد، ولی واقعیت امر این است که نه، اینچنین نیست.» این کارشناس معتقد است که به مسائل متعددی در پروژه‌ها اهمیت نمی‌دهند: «به دو سه مقوله در مطالعات پایه اهمیت نمی‌دهند. یکی پیوست‌های محیط زیستی است که اگر هم باشد، سمبل‌کاری است. دیگری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی پروژه‌ها است که پروژه‌ها چه تاثیری می‌تواند روی مشاغل و فرهنگ بگذارد. مساله بعدی که در دو سه سال اخیر درباره‌اش می‌گویند، این است که اساساً در پروژه‌های آبی، مساله تغییرات اقلیمی محلی از اعراب ندارد. با توجه به این شرایط، سدی ساخته می‌شود، اما غافل از اینکه مدل‌هایی برای پیشبینی برای ۵-۱۰ و یا ۱۵ ساله آینده برای ایران، آیا این پروژه توان پاسخ‌گویی به نیازهای آبی آن زمان‌ها را دارد؟» اما مساله‌ای که در حوضه کارون بزرگ به آن کمتر توجه شده، مساله آب‌های زیرزمینی است: «حساسیت‌های آب زیرزمینی در مناطقی مثل خوزستان قابل مقایسه با حوضه مرکزی ایران و مناطق کویری نیست، و طبیعتاً وقتی آب سطحی زیادتری هست، توجهی به آب‌های زیرزمینی نمی‌کنند، اما کاهش بارندگی و تغییرات اقلیمی، تاثیر منفی روی چشمه‌های کارستی گذاشته است.» امروزه بسیاری از فعالان می‌دانند که تغییرات اقلیمی و دستکاری در جای جای حوضه کارون، وضعیت تعدادی از چشمه‌ها و منابع آبی کارستی در این مناطق را تحت تاثیر منفی قرار داده است. در دو سال اخیر، مردمان منطقه شهر کرد کم و زیاد شدن آب چشمه‌ها را دیده‌اند، و عدم آمادگی مسوولان محلی باعث شده به هنگام گل‌آلود شدن این چشمه‌ها، مردم یکی از پرآب‌ترین نقاط کشور دچار فقر آبی شوند. این کارشناس آب‌های زیرزمینی معتقد است که مجموعه‌های درگیر پروژه‌های سدسازی و انتقال آب، توجهی به اثرات این طرح‌ها روی آب‌های زیرزمینی نمی‌کنند. به عقیده او، بزرگ‌ترین چالش پیش‌روی مناطق غرب و جنوب غرب، به‌ویژه حوضه کارون بزرگ این است که: «سال‌های سال نتوانستیم به نیازهای محیط زیستی پاسخ دهیم و به جای در اولویت قرار دادن آب شرب و آبی که سهم محیط زیست است، و بعد کشاورزی و صنعت، ما همواره گفته‌ایم شرب، کشاورزی، کشاورزی و کشاورزی را در اولیت قرار داده‌ایم. حالا منابع آب محیط زیستی را نابود کرده‌ام. من به شدت معتقدم که احیای منابع آب‌های زیرزمینی ایران، حتی با تغییر الگوی اقتصادی-سیاسی عملی نیست.»


یکی از مسائلی که شاید برای آموزش فعالان محیط زیست اهمیت داشته باشد، شناخت وضعیت آب‌های زیرزمینی این منطقه است. به گفته متخصصان آب‌های زیرزمینی، دانش بسیاری از فعالان در مورد پدیده کارست و نیز ارتباط سطح آب زیرزمینی و وضعیت رودخانه، و همچنین وضعیت آب‌های زیرزمینی در محدوده اروندرود می‌تواند تقویت شود.


اما همان‌طور که ممکن است بسیاری از فعالان محیط زیست از دانش روز دنیا بی‌بهره باشند، لابی‌گران و سیاسیونی که دنبال انتقال آب از کارون به ایران مرکزی هستند هم چیزی از علوم جدید و حساسیت نسبت به وضعیت مبداء نمی‌دانند. یک محقق دانشگاهی به من می‌گوید که نقش لابی‌های ویژه برای تامین آب مناطق مختلف که قدرت و نفوذ زیادی هم دارند، از جمله عوامل مشکل‌ساز برای حوضه کارون بزرگ هستند: «نمایندگان مجلس و حامیان آنها در مناطق مختلف حوضه بزرگ فلات ایران مرکزی و در زیرحوضه‌هایی که شهرهای اصفهان و یزد و کاشان و کرمان و رفسنجان در آنها قرار دارد، در کنار امامان جمعه، قول انتقال آب کارون را به کشاورزان و حتی صاحبان صنایع آب-بر مثل پتروشیمی و فولاد و مس داده‌اند.»



گفتگو با همسایه‌ها یکی از مهم‌ترین کارها برای کارشناسان و یاوران محیط زیست در حوضه کارون، گفتگو با فعالان حوضه‌های مجاور است. من بارها با فعالان حوضه زاینده‌رود حرف زده‌ام و متوجه این نکته شده‌ام که برای گروه بزرگی از افراد دل‌نگران خشک شدن زاینده‌رود، پیشروی آب خلیج فارس به درون محدوده اروند و بالاتر از آن، و آسیب به مناطق گسترده جنوب غرب کشور به خاطر کم شدن دبی کارون اهمیتی ندارد. از نظر خیلی‌ها، آبی که به خلیج فارس می‌ریزد، «حرام» می‌شود و حق فلات مرکزی ایران، بهره‌مندی از آن آب است. اگر هم سهم طبیعت به‌خاطر طرح توسعه نیشکر کاهش یافته، چرا باید سهم حوضه‌های دیگر داده نشود؟ بسیاری از فعالان آگاه حوضه زاینده‌رود که شاهد فرونشست شدید اصفهان هستند، می‌اندیشند که اگر آب کارون می‌توانست آبخوان این شهر را سیراب کند، می‌شد جلوی مرگ تدریجی شهر و تمدن آن ناحیه را گرفت. اما وقتی فیلم‌هایی از برنج‌کاری و کاشت یونجه با آب زیرزمینی در محدوده شهر اصفهان و حومه را نشان‌شان می‌دهیم، باید منتظر خوردن انگ «اصفهان‌ستیزی» باشیم.

مسوول پیشین سازمان زمین‌شناسی استان اصفهان بارها در فیلم‌هایی که از فرونشست در مناطق مختلف این شهر باستانی گرفته بود، به رفتارهای اشتباه کشاورزان و بهره‌برداران از آب‌های زیرزمینی اشاره کرده بود. یک استاد دانشگاه در اصفهان به من گفت که از زمان انتقال آب از کوهرنگ به زاینده‌رود، افزایش سطح زیر کشت و همچنین تبدیل بسیاری از مراتع و اراضی دیم به زمین‌های کشاورزی تحت آبیاری، موجب مصرف بیشتر آب شد. تولید بیشتر، وجود آب انتقالی بیشتر و شرایط ویژه جنگ باعث شد که جمعیت استان اصفهان و به عبارتی، حوضه زاینده‌رود بیشتر شود و با کاهش منابع آب نسبت به جمعیت، لابی قدرتمند این محدوده توانست با کمک پیمان‌کاران و شرکت‌های مهندسی مشاور، شورای عالی آب را مجاب کند که طرح‌های انتقال آب بیشتری را به‌تصویب برساند. الان نگرانی بسیار بزرگ برخی از فعالان محیط زیست در بخش‌های مختلف حوضه کارون بزرگ، لابی قدرتمندی است که هم‌اکنون برای بردن سهم از سد خرسان ۳ به ایران مرکزی، به‌ویژه حوضه‌های کارون و رفسنجان و سیاه‌کوه برنامه‌ریزی کرده است. در ماه‌های اخیر، کارشناسان شرکت‌های مشاور قدرتمند و با نفوذ جلسات متعددی با فعالان حوضه زاینده‌رود برگزار کرده‌اند. اگر بر اساس طرح اولیه شرکت طوس‌آب، قرار بود سالانه چیزی در حدود ۳۶ میلیون متر مکعب آب خرسان ۳ به حوضه زاینده‌رود منتقل شود، مدیران جام‌آب حرف از ارقامی بالای ۴۰۰ میلیون متر مکعب در سال زده‌اند. یکی از فعالان ساکن شهر کرد در مکالمه‌ای آنلاین به من گفت که باید به جای تابلوی «کارگران مشغول کار هستند» تابلوی جدیدی تحت عنوان «لابی‌گران مشغول کارند» درست شود. یکی از کارهایی که وظیفه خودمان می‌دانیم، ارائه راه‌هایی برای گفتگو میان مردمان درون حوضه با هم، و با مردمان حوضه‌های مجاور برای دست‌یابی به بهترین راهکارهای حفاظت از محیط زیست و نزدیک شدن به عدالت محیط زیستی است.

کشاورزی ناپایدار، دوست مدار!


زمانی که گروهی از استادان به عیسی کلانتری در باره طرح توسعه نیشکر و خطرهایش برای خوزستان تذکر می‌دادند، وزیر کشاورزی وقت منتقدان را با دشمانان و جاسوسان در یک رده قرار داد تا کسی جرات نکند از این طرح بد بگوید. متخصصان گفته بودند که برای کاشت گسترده نیشکر، نیاز به بارندگی‌ای بسیار زیاد وجود دارد، اما وزارت نیرو و وزارت کشاورزی معتقدن بودند که با آب فراوان کارون، کمبود بارندگی قابل جبران است.


بخش بزرگی از آب کارون در این پروژه بزرگ کشاورزی مصرف می‌شود.


برخی از موافقان طرح با اشاره به ایجاد اشتغال و تولید شکر مهم‌ترین توجیه راه‌اندازی این پروژه بوده است، اما امروزه می‌دانیم که پساب نیشکر در آلوده کردن آب کارون موثر بوده است. بر اساس یکی از تحقیقات اخیر، زه‌آب نیشکر با دبی ۵ متر مکعب بر ثانیه و با شوری ۱۰ هزار میکروموس به کارون می‌ریزد: "قبل از ورود این زه آب EC آب ۲۳۰۰ میکروموسبود که بعدا به ۴۱۹۰ میکروموس رسیده است." این مساله در سال‌های اخیر باعث شکوه کشاورزان پایین‌دست از شوری آب شده است. بسیاری از محصولات حساس به شوری آب را نمی‌توان در پایین‌دست طرح‌ توسعه نیشکر تولید کرد و به این ترتیب، سیاست تحمیلی دولت و عیسی کلانتری، کیفیت آب کارون را کاهش داده است. بسیاری از فعالان محیط زیست در سال‌های اخیر از منظر حجمی نسبت به وضعیت کارون حساس بوده‌اند ما باید کیفیت را در کنار کمیت سنجید. نجات کارون تنها از طریق توقف طرح‌های انتقال آب و سدسازی‌های بی‌جا و کاهش آب برای کشاورزی میسر نمی‌شود. توجه به کیفیت پساب‌های کشاورزی و زه‌آب‌ها نیز اهمیت دارد.


وجود آب زیادتر از حوضه‌های دیگر در محدوده کارون بزرگ، باعث شده که مقام‌های ارشد حکومت متوهمانه به‌دنبال پیش بردن ایدئولوژی خودکفایی کشاورزی باشند. فشار بیشتر بر منابع آب و خاک این حوضه، به‌ویژه در جلگه خوزستان، همراه با کاهش کیفیت آب‌های سطحی و زیرزمینی ناشی از زهکشی نامناسب و استفاده از آفت‌کش‌ها و مواد شیمیایی مختلف، نه تنها مناطق جنوبی حوضه کارون، که حوضه مجاور، یعنی محدوده شادگان را هم آلوده کرده است. انتقال پساب‌های کشاورزی به شادگان، نخلستان‌ها و گیاهان و جانوران شادگان را به‌سوی نیستی برده است.









Comments


Recent Posts
Archive
Search By Tags
Follow Us
  • Facebook Basic Square
  • Twitter Basic Square
  • Google+ Basic Square
bottom of page