top of page

گذار بدون توجه به مساله آب، سراب است

نیک آهنگ کوثر متن سخنرانی در روز دوم کنفرانس «عدالت در دوران گذار؛ چالش‌ها و راهکارها»

از روزی که در دفتر رئیس جمهوری وقت، سید محمد خاتمی به او درباره سرنوشت کشور به واسطه سیاست‌های بد آبی و بی‌توجهی به آبخوان‌ها هشدار دادم و خود را در معرض سانسور و سرکوب بیشتری قرار دادم، ۲۲ سال می‌گذرد.


در چند دهه اخیر دیده‌ایم که سیاست‌های دوران جنگ و سازندگی و اصلاحات و آبادگران و اعتدالیون چه بر سر منابع آب و خاک و مراتع و جنگل‌های ایران‌زمین آورده. دوران حیات جمهوری اسلامی مترادف با دوران ممات منابع طبیعی، به ویژه منابع آب بوده است. دراین چهار دهه، جان دشت‌ها، دریاچه‌ها، تالاب‌ها، آبخوان‌ها، رودخانه‌ها، یخچال‌ها گرفته شده و با افزایش جمعیت و مصرف آب، نسبت منابع آب تجدیدپذیر به جمعیت کاهش بسیاری یافته و با تشدید تاثیر تغییرات اقلیمی و عوض شدن نظم بارندگی و تغییر از بارش برف به باران، شرایط بسیار سخت‌تر هم خواهد شد. اما ما چشمان‌مان را بسته‌ایم…

اگر درباره گذار آینده ایران حرف می‌زنیم، نادیده گرفتن وضعیت آب و نان مردم و همچنین تغییرات شدید محیط زیستی، نشانه بی‌توجهی ما به واقعیت‌های سرزمینی است. وقتی بیشتر فعالان نمی‌دانند که بهره‌مندی از محیط زیست سالم یک حق بشری است، وقتی اکثر سیاسیون حتی بحث تبدیل آب و بهداشت به حقوق بشر در سال ۲۰۱۰ را نشنیده‌اند، باید نگران بود. عدالت انتقالی آیا بدون مدیریت عادلانه آب میسر است؟ اگر خواستید، لطفا چند روز خود را از آب، و غذایی که بدون آب تولیدش امکان نداشت، و سیستم بهداشتی (یا آفتابه) محروم کنید و نتیجه این محرومیت خودخواسته را در صورت سلامت بنویسید. در نقطه‌ای خواهید دانست که بدون آب، زیستن غیر ممکن می‌شود. دیروز خانم شیرین عبادی به درستی به مساله تامین مسکن یک میلیون پناهجوی سوری بی‌خانمان شده در چارچوب عدالت انتقالی اشاره کردند، اما آیا می‌دانیم علت مهاجرت یک میلیون نفر از اهالی استان حسکه سوریه بین سال‌های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۸ چه بود؟ بی‌آبی! اگر بی‌آبی تحمیلی به کشاورزان و روستائیان این کشور نبود، شاید جنگ داخلی سوریه به این سان بعد از بهار عربی، تبدیل به زمستانی برای زندگی هزاران هزار سوری نمی‌شد. اگر از عدالت انتقالی در دوران گذار حرف می‌زنیم، اول ببینیم چه بر سر مملکت ما آمده و چرا اینجا هستیم.

از آن روزی که پادشاه ایران برای مذاکره و یافتن راه‌هایی برای توسعه سرزمینش به آمریکا رفت و با سد عظیم هوور بازدید کرد و تحت تاثیر قرار گرفت، زمان زیادی می‌گذرد. از آن زمان، با کپی پیست، توسعه ناپایدار در ایران شکل گرفت و سرعت یافت. اصل ۴ ترومن و اصلاحات ارضی مقدمه‌ای بود برای نابودی سفره‌های آب زیرزمینی و خاموشی قنات‌های چند هزار ساله. البته این را هم در نظر بگیریم که ممکن بود حکومت وقت خطاها را اصلاح کند. بی‌عدالتی در حوزه آب بعد از انقلاب با قوانین اشتباه و حکمرانی خطا تشدید شد. بعد از انقلاب، گرچه مقام‌های انقلابی به نفی همه آنچه شاه مرتکب شده بود پرداختند، اما بسیاری از سران دولت که از مناطق خشک آمده بودند، تشنه سازه‌های عظیم شدند و این تشنگی را به رای دهندگان منتقل کردند، بی‌آنکه ارزیابی اثرات محیط زیستی این پروژه‌ها به‌وسیله نهادهای صاحب صلاحیت انجام گیرد و مردم بدانند که نسبه فایده به هزینه این طرح‌ها چیست؟ وقتی جمع‌آوری آب در یک آب انبار بزرگ گران‌قیمت به نام مخزن سد همه مشکلات را حل نمی‌کرد، به انتقالش فکر کردند. انتقال آب از سرچشمه‌های کارون در منطقه کوهرنگ زمانی آرزوی شاه عباس بود، در دهه ۳۰ شمسی رنگ واقعیت به‌خود گرفت اما نتیجه‌اش غارت دنباله‌دار حوضه کارون بزرگ بود و وابستگی شدید مردمان ایران مرکزی به آب بیشتر. چطور ممکن است آوردن آب از کارون، زاینده‌رود و تالاب گاوخونی را خشک کرده باشد؟ آب مانند آهن‌ربا عمل می‌کند و جمعیت را به سمت خود می‌کشاند. جمعیت حوضه زاینده‌رود به ویژه در استان اصفهان بیشتر شده. بسیاری از کشاورزان که تا پیش از انتقال آب، به روش دیم می‌کاشتند، حالا آبی برای آبیاری داشتند و تدریجا خیلی‌ها، مراتع را به زمین‌های کشاورزی تبدیل کردند تا از آبی که حق کارون بود برای نان در آوردن بهره ببرند. دولت وقت هم با تاسیس کارخانه ذوب آهن، همسایه شمالی را شاد کرد و بعد از انقلاب، لابی قدرتمند اصفهان در شورای انقلاب، پروژه بزرگ فولاد خلیج فارس را به مبارکه آورد، بی‌آنکه کسی از خودش بپرسد آب مورد نیاز را از کجا باید تامین کرد…لابد از کارون! وقتی آب در حوضه زاینده‌رود کم می‌آمد، دولت هم باز به سراغ کارون می‌رفت. کوهرنگ یک، کوهرنگ دو را زایید. طرح کوهرنگ ۳ آمد. آب سرچشمه‌های دز ناگهان به زاینده رود رسید. آب دز به کارون می‌ریزد و دزدیدن سهم این حوضه یعنی کاستن از حق حیات زیستمندان این مجموعه. مقام‌های وزارت نیروی جمهوری اسلامی و مشاوران طرح خرسان ۳ و ونک و بهشت آباد را ارائه کردند. گویی کارون بدهکار همه ایران بود و خودش خبر نداشت. آیا می‌دانید که ساخت سد کارون ۳ یکی از بزرگ‌ترین مهاجرت‌های اجباری بعد از جنگ ایران و عراق را رقم زده؟ می‌دانید بیشتر روستائیان مهاجر به کجا رفتند؟ به شهر ایذه… آیا از شراکت اصلاح‌طلبان و سپاه در نابودی کارون با خبرید؟ آیا با سد گتوند آشنا هستید؟ آیا اسامی پروژه‌های بزرگی که نتیجه‌ای جز بی‌عدالتی محیط زیستی به‌بار خواهند آورد را می‌دانید؟

و اما ارتباط بسیاری از اعتراض‌های این چند ساله به کمبود آب…

سال ۲۰۱۶ بعد از برجام در جمع کوچکی در واشینگتن برای مخاطبان انگلیسی زبان نقشه‌ای را ترسیم کردم و پیشبینی کردم که در مناطقی که تنش آبی و خشکسالی منجر به بیکاری و مهاجرت شده، شاهد بروز اعتراض‌هایی در آینده خواهیم شد. آن روز چند نفری به من خندیدند. یک سال بعد وقتی در تویسرکان و قهدریجان و دورود، ایذه، و دیگر مناطقی که قربانی سیاست‌های خطای جمهوری اسلامی در حوزه آب و کشاورزی بود اعتراضات با کشته شدن جمعی از هموطنان‌مان همراه بود، آن کسانی که به ریش من خندیده بودند، سکوت کردند. امروز می‌دانیم که ایجاد فقر آبی و تنش آبی، منتهی به بی‌ثباتی و از دست رفتن جان انسان‌ها در اعتراضات خشونت‌بار می‌شود. سال ۲۰۱۷، موسسه مطالعات امنیتی CNA در واشینگتن با بررسی نتایج تنش آبی در کشورهای مختلف دنیا به دولت ایالات متحده هشدار داد تشدید و تداوم تنش آبی به اعتراضات محلی و بعدا خشونت و حتی در مواردی به تروریسم و جنگ داخلی و فرامرزی بر سر منابع مشترک منتهی خواهد شد. این گزارش گرچه بر اساس منافع ملی و امنیت ملی ایالات متحده تنظیم شده بود، اما در ضمن هشداری بود به کسانی که به نشانه‌ها توجه می‌کردند. این گزارش همان وقتی منتشر شد که در اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶، گروهی از هم‌وطنان در ایذه جان باخته بودند. از سال ۱۳۹۶ تا کنون، هر گاه دامنه اعتراضات به خوزستان رسیده، ایذه هم عزیزانی را از دست داده است.

وقتی امروز از کشته شدن مردم ایذه حرف می‌زنیم، یادمان می‌رود که بسیاری از مهاجران اجباری جایی جز ایذه نیافتند، کاری برای‌شان نبود و فقر تحمیل شده به وسیله دولت و سپاه و سدسازان روزگارشان را نه تنها برای آن زمان که برای دهه‌ها سیاه کرده است. میلیون‌ها روستایی کشاورز و خانواده‌های‌شان قربانی این سیاست‌ها بوده‌اند. اینها کسانی بودند که سال‌های سال نان ما را با تولید گندم تامین کردند اما وقتی بی‌آب شدند، فراموششان کردیم. در دوران گذار، اگر وضع این گروه بزرگ بدتر شود، چگونه می‌خواهیم از عدالت و ثبات و امنیت و بهبود وضعیت حرف بزنیم؟ وقتی سیاسیون حقوق این محروم شدگان را نادیده می‌گیرند، و بسیاری از فعالان حقوق بشر تنها به میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی توجه می‌کنند و میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را به فراموشی می‌سپارند، توجه به حقوق محیط زیستی و آب و بهداشت و غذا و حتی انرژی مردم از بورس می‌افتد. ما در تحقیقات‌مان متوجه شده‌ایم که دستگاه‌های نظامی و اجرایی چگونه با اجرای پروژه‌های بزرگ، حقوق بشری میلیون‌ها نفر را نقض کرده‌اند. جان‌های بسیاری گرفته شده و گاه قربانیان مهاجرت‌های اجباری، چاره‌ای جز خودکشی نیافته‌اند. به آمار خودکشی در ایذه توجه کرده‌اید؟ برای دوران گذار، الان نیاز به توجه دقیق به کاستی‌ها داریم. اگر مدعیان سیاسی امروز کوتاهی کنند، شاید ایرانیان برای رسیدن به عدالت از آنان گذر کنند. برای آن دوران، نیاز به کمیته‌های حقیقت‌یابی داریم که با آگاهی از راه‌کارهای منطقی جنایت‌های محیط زیستی مهندسان و کارفرمایان و پیمان‌کاران را بررسی کند. این جنایت‌ها بدون همکاری بسیاری از دانشگاهیان امکان‌پذیر نبودند. این کمیته‌ها باید نتایج تحقیقات خود را به نهادهای مسوول، از جمله دادسراها و دادگاه‌ها برای پیگرد منتقل کنند، اما چه بهتر که شرکای جرم سپاه، خود داوطلبانه جلو بیایند و با آگاهی‌بخشی عمومی درباره پروژه‌های نابود کننده محیط زیست، جنبه‌های مختلف این جنایت‌ها را به مردم اعلام کنند.


ابتذال شر را فقط در آلمان نازی جستجو نکنیم، در دانشگاه‌های ایران بسیار نهادینه شده است. و آیا راه حل برای دوران گذار هست؟ حتما هست! اما راه حلی ساده نخواهد بود. از خودگذشتگی می‌خواهد! همت ملی می‌طلبد! در این باره بیشتر خواهیم گفت.



Comments


Recent Posts
Archive
Search By Tags
Follow Us
  • Facebook Basic Square
  • Twitter Basic Square
  • Google+ Basic Square
bottom of page